#مامورین_پر_دردسر_پارت_17

از ماشین پیاده شدیم بعد اینکه اسلحه هاشونو برداشتن و ردیف وایسادن
:تیم ا با من بیاین
تیم بی رو پشت بوم های اطراف ساکن شین
تیم سی هم بیرونو پوشش بدین

با اشاره سرگروهاشون سریع تو جاهاشون مستقر شدن

خودمم با تیم از ورودی اصلی وارد شدیم

ساختمونش شبیه یه انبار میوه بود

جلوتر از تیم حرکت میکردم و در هارو باز میکردم

یکی از در هارو که باز کردم متوجه سوراخ بزرگ رو دیوار شدم

نزدیکش شدم که یکی از مامورا که اسمش حمید بود گفت:قربان شاید تله باشه

سرمو به نشونه نفی تکون دادم و از تو سوراخ رد شدم

romangram.com | @romangram_com