#مامورین_پر_دردسر_پارت_16

تو همون حین از تو بلندگو گفتن که بریم طبقه سه

همه راه افتادن سمت پله ها
تازه منظورشونو گرفتم
طبقه سوم زیر زمینو میگفت

وقتی که همه سر جاهاشون نشستن
صدا ی مردونه کلفت همه روبه سکوت دعوت کرد
چند لحظه بعدش یه صدای خش خش از بلندگو اومد و پشت بندش یکی شروع کرد به حرف زدن
-میدونین که از مقدمه چینی خوشم نمیاد پس میرم سر اصل مطلب ، یه چند وقتیه که دخالت های پلیس تو کارامون بیشتر شده میشد پوزخند و تو صداش حس کرد گفت :هرچند بیشترین ضرر به خودشون رسیده .در هر حال از این به بعد به روش چهار سال پیش عمل میکنین بدون هیچ دل رحمی

یسری حرف دیگه ام زد که خیلی مهم نبود البته در اون بازه زمانی
ولی یه تیکه از حرفش بدجور رو مخم بود روش چهار سال پیش چهار سال پیش ،اون اتفاق،مرگ رییس و شروع این جریانات

اشکان

سوار ون سازمان شدیم .یکساعتی طول کشید تا برسیم به اون انباری که ادرسشو بهمون داده بودن


romangram.com | @romangram_com