#مامورین_پر_دردسر_پارت_152

با پیاده شدن بارادو شایلین ابروم پرید بالا ولی موندن بیشترو جایز ندونستم و زنگ درو زدم

کسی در و باز نکرد باراد درو با گیره باز کرد و خودش رفت جلو

ولی نمیدونم چی دید که سریع برگشت و من و به سمت راه برگشت هل داد

:چته؟باراد برو کنار ....دهه میگم ب

با دیدن الناز با اون لباسا و تیپ در حالی که داشت با چند نفرحرف میزد حرف تو دهنم ماسید

باراد و زدم کنار و رفتم سمن الناز هنوز متوجه حضورم نشده بود یه

کت و دامن خیلی کوتاه پوشیده بود و موهاشو کوتاه و طلایی کرده
بود و ارایش غلیظی رو صورتش نشونه بود

سرشو چرخوند و نگاهم کرد برای یک لحظه فقط یه لحظه بهت و تو

چشماش دیدم ولی سریع جاشو به خونسردی داد:اینجا چیکار میکنی؟

romangram.com | @romangram_com