#مامورین_پر_دردسر_پارت_151
از اتاق رفتم بیرون و روبه روی ارمین وایسادم که با نگاهی براق
بهم خیره بود با لبخند به اغوشش رفتم و بعد از اون تو اغوش الیاس جای گرفتم و روی مبلا نشستیم
ستاره)
دم در ویلا ترمز کردم گوشیم داشت خودشو میکشت به اجبار جواب دادم:بله ؟
-ستاره نمیری داخل
:چرا ؟
-نیم ساعت وایسا میرسیم
:پوووف بجنب
با پام رو زمین ضرب گرفتم یه ربع گذشته بود که ماشین اشکان پیچید جلوم
romangram.com | @romangram_com