#مامورین_پر_دردسر_پارت_141

گرفت و به اینه دوخت و زمزمه کرد :هرجوری که شده میام پیشت

باید کنارت باشم وقتی باهاش رو به رو میشی

بعد از گفتن این زمزمه به سمت سینی غذا رفت

ستاره)

بعد انفجار ساختمون تقریبا پرت شدیم به جلو

اخ خدا له شدم به سختی از جام بلند شدم که متوجه نیم دایره ای

که ماشینای سازمان زدن شدم با تعجب به اشکان نگاه کردم انم عین من هنگ کرده بود

حالا خوبه رییس جمهور و نگرفتن چه خبره بابا

چند نفر داشتن میدویدن سمتمون سمیعی اولین نفر بود که رسید


romangram.com | @romangram_com