#مامورین_پر_دردسر_پارت_140
رسیدن به جایی که واردش شدن و الان وقتش بود
دکمه قرمز و زدم و به محض خروجشون از در ساختمون رفت تو هوا
راوی)
چشماشو باز کرد و نگاهی گنگ به اطراف انداخت و از جایش بلند
شد و مقابل اینه قدی ایستاد و به تصویر خودش خیره شد و تک تک
اجزای صورتش را لمس کرد و سعی کرد بخاطر بیاورد علت اینجا
بودنش را و ناگهان در اتاق باز شد و خدمتکاری که تا کمر خم شد و
سینی مملو از غذاهای رنگارنگ رو بر روی میز قرار داد ر بعد از
تعظیمی دیگر از اتاق خارج شد دختر نگاهش را از در بسته شده
romangram.com | @romangram_com