#مامورین_پر_دردسر_پارت_114
-احترام خودتو نگه دار خانم
مامانه:نه زبون دراوری اون موقع که خوب چرب زبونی میکردی البته
توقعی هم نمیشه داشت به هر حال ازاین پدر و مادر چیز بهتری
هم توقعی نمیشه داشت
الناز:حرف دهنتو بفهم زنیکه
خواهر ارمین با حرص دستشو بلند
کرد که بزنه تو صورت الناز و النازم چشماشو بست تا دستش اومد نزدیک صورت الناز مچشو محکم
گرفتم و فشار دادم دم گوشش گفتم :جرئت داری یبار دیگه دستت
بخواد هرز بره همین مچتو میشکونم فهمیدی؟
سرشو تند تند تکون داد که ولش کردم
ارمین با اخم اومد بیاد سمتم که با پوزخورد زمین با تعجب به اشکان
نگاه کردم که براش پا گرفته بود خندم گرفته بود از حالتش سرشو
romangram.com | @romangram_com