#مامورین_پر_دردسر_پارت_113
پوزخندی زدم و جوابشو ندادم که گفت:جواب نمیدی؟
اومدم حرف بزنم که صدای پاشنه کفش زنونه ای اومد سرمو بلند
کردم با دیدن خانواده نامزد سابق الناز تعجب کردم و النازو از خودم
دور کردم که تازه متوجه اونا شد و اخمی رو پیشونیش نشست
از جاش بلند شد منم بلند شدم که مامان ارمین به حرف اومد:تسلیت میگم
الناز :ممنون که تشریف اوردین
مامانه بی توجه به حرف الناز زیر لبی گفت:تو که هیچی نداشتی حالا یتیمم شدی هه
الناز دستاش مشت شد ولی چیزی نگفت ،اره دیگه زبونش فقط واسه
منه بعد هرکی یه چیزی میگه مثل موش میشه
romangram.com | @romangram_com