#مامورین_پر_دردسر_پارت_11

نفسی کشید و ادامه داد:جلسه بعدی اخر هفته دیگه است و درمورد اسما هم رییس بار اول به هر کدوم یه هویت و اسم میده و اینکه کی بودی و چی بودی و باید بندازی دور اولین اشتباه گرچه کوچیک باشه مساوی یه تیر تو مغز یا غذای سگا شدن
:اسماتون چیه؟؟
پوفی کرد و خواست طفره بره که اشاره ای به نمک رو میز کردم که ادامه داد :من سیاوشم و اینم کیارشه
چه هم قافیه
سری تکون دادم:برا جلسه بعدی منم همراهتون میام
با تعحب نگاهم کرد ولی زد زیر خنده و گفت:زنا اجازه ورود ندارن
:تو به اینش کاری نداشته باش
مسعودی اومد و سیاوش و برد بیرون که زخماشو پانسمان کنن و پرونده رو گذاشت رو میز دهن کیارش و باز کردم و پرونده و عکسارو چیدم
چشماش هر لحظه گرد و سرخ تر میشد با داد گفت:دررووووغههههههه
بگوووووو دروووغههههههه
:متاسفانه همش راسته رییست کار خودشو کرد و به قول خودتون بی هویتت کرد
زد زیر گریه با داد و گریه اسم زنشو صدا میزد
-اونا بی گ*ن*ا*ه بودن اونا هیچی نمیدونستن
:برای رییست گ*ن*ا*ه اونا این بود که هویتت بودن زن و پسر هفت سالت تو گذشتت بود پس باید دفن میشدن
زجه میزد مردی که که تا دو دقیقه پیش پوزخند میزد گریه میکرد برای همسر و پسر کوچولوش که خون الود بودن برای پسری که بجای اینکه تو تخت خوابش غرق خواب باشه غرق خون بود
-کمکمون کن انتقامتو بگیرم
سرشو اورد بالا و نگاهم کرد مصمم به چشماش خیره شدم و از جام بلند شدم:جوابتو بعدا بهم بگو وقتی ....فکراتو کردی منتظرم فقط بدون که همه جوره هستم به پای خونی که بی گ*ن*ا*ه ریخته میشه از اتاق زدم بیرون نیاز داشت خلوت کنه تو یه ثانیه کل هستیشو از دست داده بود شاید خلافکار بود ولی بازم سخت بود ...خیلی سخت


romangram.com | @romangram_com