#مامورین_پر_دردسر_پارت_10
و دوتاشون زدن زیر خنده
نشستم رو به روشون:اسمتون چیه
جوابی ندادن
:برا کی کار میکنین
-....
از جام بلند شدم دست و پاهاشون و به خواست خودم به صندلی بسته بودن دورشون زدم و باز رو به روشون وایسادم و رو به میز خم شدم:زبون خوش حالیتون نمیشه نه؟
متوجه زمزمه زیر لبیش شدم :ننرس بلند بگو
-هه ترس ؟اونم از تو ی جوجه ؟؟؟به همین خیال باش ولی برا اینکه برات عقده نشه میگم گفتم که زبون خوش نه ولی شاید بشه یکاری کرد که زبونمم باز شه
بعدم نگاهی به سرتاپام کرد و نیش خندی زد :و مطمئنن خوش میگذره دیگه صبرم داشت لبریز میشد دکمه زیر میزو زدم و خواستم که مسعودی بیاد داخل سریع اومد رو بهش گفتم که الکل و نمک و چسب ودستکش بیاره رفتم بیرون از اتاق و کل دوربینا رو خاموش کردم دوباره اومدم تو اتاق با دیدن وسایل رو میز چشمام برقی زد
اونی که طبقه بالا گرفتمش با بهت نگاهم میکرد زهرخندی زدم و در شیشه الکل و باز کردم رو دهن اونی که زخمی بود چسب زدم
:که حرف نمیزنی
الکل و ریختم رو زخمش صورتش سرخ سرخ بود و مدام خودشو تکون میداد دستکشا رو دستم کردم و نمک و ریختم رو دستم و چسبوندم به زخمش دستم گرم شد خونریزی کرده بود با اخم بهش خیره شدم :حرف میزنی یا نه
سرشو تکون داد با گفتن خودت خواستی باز الکل و خالی کردم روش خودشو تند تند تکون میداد
:میزنی؟
سرشو تکون داد چسبو کندم که از درد داد کشید تا اومد حرف بی ربط بزنه با نگاه سلاخیش کردم که ساکت شد
رو به روش نشستم و پامو رو اون یکی انداختم و ساکت نشستم تا شروع کنه
-یه گروهه که رییسش بی هویته یعنی هیچ کدوم ما ندیدش و نه میشناسش ما حتی صدای واقعیشم نشنیدیم هر چند،وقت یبار یه جلسه ترتیب میده و با یه صدای کامپیوتری دستورای جدید و سر گروه های جدید و معرفی میکنه و اخطاراشو میده و میره بعد اون جلسه هم یه مهمونی برگزار میشه که ما شرکارو بشناسیم و با،قدمیا صمیمی تر شیم
-جلسه کیه؟و درمورد اسما و افراد جدیدی که وارد میشن توضیح بده
romangram.com | @romangram_com