#ملکه_دنیای_ماورا_پارت_9


- فیلوتوسپاس... فیلوتوسپاس... ادریاناتو فیلوتوسپاس... فیلوتوسپاس

سییرانا سیرانا... فیلوتوسپاس.

ناگهان در میان دودی غلیظ تصویری نمایان شد. تصویری از یک حیوان که بدنی همچون شیر، بال‌هایی هانند عقاب و سری همچون انسان داشت. با کامل شدن تصویر، غرشی به سهمگینی رعد شنیده شد که تمام افراد حاضر در سالن به عقب رانده شدند.

بابک به شدت حیرت کرده بود و نمی‌دانست که مقصود جادوگران از احضار این موجود چیست.

ناگهان همه‌ی جادوگران سجده کردند و یک‌صدا فریاد زدند:

- درور بر خدای محافظ، لاماسو، درود بر روح پاک محافظ لاماسو

بابک خیره در چشمان این موجود بال‌دار یا به عبارتی خداوندگار محافظ لاماسو بود که ناگهان جاذبه‌ای پدید آمد و بابک را به بالا برد. حال بابک و آن موجود عجیب در تنهایی و سکوت دور از دسترس دیگران بودند.

بابک در تقلایی برای رهایی خود دست‌وپا می‌زد؛ ولی نه اجازه حرکت داشت و نه اجازه صحبت، انگار او را در قفسی زندانی کرده بودند.

فشار بسیار زیادی را تحمل می‌کرد که ناگهان با غرشی سهمگین فشار از روی بابک برداشته شد به محض رهاشدن، بابک خواست تا به‌سمت لاماسو حمله‌ور شود که زنجیری نامرئی او را دربرگرفت و صدای خشمگین لاماسو با قدرتی بسیار، گوش‌نوازه گوش‌های بابک شد.

- ای نادان! گمان می‌کنی بر چه کسی حمله‌ور می‌شوی؟ هان؟ من می‌توانم با یک اشاره، فقط یک اشاره تو را نابود سازم. من برای حفاظت از نسلی از شما که به زودی زاده خواهد شد و به مقام سرور سفیدی‌ها شناخته می‌شود، اینجا هستم. او سرور تمام خوبی و زیبایی‌ها خواهد بود و در برابر تاریکی، اهریمن و کسی که اهریمن برای او کار می‌کند و آوردن نامش دور از اخلاق است خواهد ایستاد! آگاه باش که به زودی تاریکی از وجود این نسل آگاهی خواهد یافت و زیردستان پلیدش را برای تصاحب آن خواهد فرستاد! وظیفه تو و خوانواده تو حفاظت از ناجی است. فراموش نکن شما تنها نیستید و تمام موجودات سفید شما را یاری خواهند کرد!

بعد از پایان یافتن سخنان لاماسو، هاله سفید از بین رفت و بابک باشتاب زیادی به زمین برخورد کرد. درحالی‌که هنوز گیج بود و از واقعی بودن دیده‌هایش اطمینان نداشت، گمان می‌کرد که درگیر یکی از توهمات جادوگری است.

به‌سمت روبی برگشت و با چشمانی به رنگ سرخ و دندان‌هایی به برندگی شمشیر که در دهانش خودنمایی می‌کرد، پرسید:

- جادوگر احمق مگه نگفتم من رو عصبانی نکن؟ این توهمات مسخره چی بود که تو ذهنم مجسم کردی؟

روبی پاسخ داد:

romangram.com | @romangram_com