#ملکه_دنیای_ماورا_پارت_21


ماریا رو به مارال کرد و گفت:

- دخترم تو وقتی دست دنیل رو گرفتی چهره اون مرد مشخص آشکار نشد؟

مارال که تازه متوجه شده بود، با شک سرش را به‌سمت دنیل گرفت و همه‌چیز را به‌خاطرش آورد. همه‌ی خواب‌ها با جزئیات که باعث نیشخند دنیل و سرخ‌شدن گونه‌های خودش شد!

ماریا هم که احساس شرم مارال را دید، دست از سؤال‌پرسیدن برداشت و گفت:

- نیاز نیست خجالت بکشی! شما جفت هم هستین. این خواست خداست که اون‌هایی که جفت هم هستن، مهرشون به دل هم بیفته. حالا تنها کاری که باید بکنیم شناسایی قدرت‌های درونی توئه. برای این‌کار اول باید نیروهای اعضای خانواده رو بهت نشون بدم. فردا روز بزرگیه؛ چون تمام اعضای گروه برای دیدن تو خواهند اومد.

ماریا دست مارال را گرفت و به همراه بقیه به‌سمت حیاط خانه به راه افتادند. وقتی به حیاط رسیدند، دوباره شروع به صحبت کرد و توضیح داد که پدر دیوید الف بوده؛ ولی ویژگی الف‌ها که به‌خاطر مهارت در جادوگری مشهور بودند در دیوید پدید نیامده بود و اون تنها ذهن‌پرداز بود؛ ولی دنیل وارث جادو بود و علاوه بر ذهن‌خوانی، جادوگری هم می‌کرد.

ماریا به سوزان اشاره کرد و سوزان کش‌و‌قوسی به خود و دستانش داد و آب استخر را همراه با حرکت منظم دستاش به حرکت درآورد.

او آب را به شکل دست درآورد و با آن دنیل را بلند کرد که باعث خنده‌ی همه و فریاد دنیل شد.

با اشاره ماریا به ملیسا، او دست‌هایش را مشت کرد و بعد از بازکردن مشت‌هایش، از کف دستانش گلوله آتشین شعله کشید.

سام هم دو دستش را به‌طور نامنظم تکان داد، گویی در حال اجرای حرکت نمایشی بود. این کار باعث متراکم‌شدن هوای اطراف و ایجاد یک گردباد شد.

آرین و آریانا هم همراه هم با شکافتن بخشی از زمین، سنگی از دل خاک بیرون آوردند.

ماریا رو به مارال کرد و گفت:

- همون‌طور که دیدی من و دیوید ذهن‌خوانیم، سوزان نیروی آب، ملیسا نیروی آتش، سام نیروی باد و آرین و آریانا هم نیروی خاک رو دارن. حالا اگه تو به ما اجازه بدی می‌خوایم بفهمیم تو چه نیرویی داری...

مارال گیج شده بود و منظور ماریا را نمی‌فهمید. رو به او کرد و گفت:

romangram.com | @romangram_com