#ما_عاشقیم_پارت_20

مهیار بجای اینکه از پله بیاد پایین از نرده ها سر خورد...و با خنده گفت:همیشه از پله بدم می اومده...

من که لبخندی میزدم با صدای کمی بلندتری گفتم:باهات موافقم و منم به تبعیت ازش این کار و تکرار کردم...

در حالیکه چشمهای درشتش رو درشتر کرده بود گفت:وای .....دختر تو هم که بدتر از منی و خودش خندید و منم به خنده انداخت....

درحالیکه دستی می کشیدم به لباسم کنارش ایستادم و گفتم:فکر کردی چی؟!!!منم فتوحی هستم....

و با هم به سمت راست عمارت راه افتادیم...صدای سنگ ریزه ها زیر پاهامون سکوت رو می شکست....

مهیار کنجکاوانهنگاهی بهم انداخت و با کمی من من.. پرسید: میتونم یه سوال بپرسم؟ درحالیکه به صورتش که شده بود مثل علامت سوال نگاه می کردم گفتم چون تویی دوتا بپرس!!!

با خنده گفت:بابا مهربون... آها...راستی چی شد که فکر برگشتن افتادین؟یعنی چی شد که بعد از 18 سال؟ درسته دیگه 18 سال؟ و خندید ودر ادامه گفت من تازه 21 سالمه چیز زیادی یادم نیست....یه موقع فک نکنی الزایمر دارمها... نه والا...و چشمکی بهم زد..

با خنده گفتم اره بعد از 18سال...هرچند من خودمم از اون روزها چیزی یادم نمیاد تو که دیگه نباید یادتم بیاد...اصلا وجود نداشتی...داشتی؟

مهیار که می خندید گفت:نه ...و بعد از چند ثانیه گفت:جوابم و ندادی؟

درحالیکه لبخندی میزدم گفتم: ددی یه دو سه سالی میشه که می خواست برگرده...یعنی از وقتی که مامی... تنهامون گذاشت...دیگه نمی تونست اونجارو تحمل کنه... و با خودش اروم زیر لب گفت: oh my god ...و دستش و کشید روی پیشونی ِ عرق کرده اش و دوباره به ارومی ادامه داد و مهیار که منتظر بهش چشم دوخته بود رو بیشتر از این کنجکاو نذاشت.....

اما وقتی دید که منم حرفی ندارم و تصمیم و گذاشتم به عهده خودش...تا درسم تموم شد کارها رو روبراه کرد و الانم که اینجاییم و با لبخندی گفت و البته در خدمت شما...

مهیار که سرش و خم می کرد گفت:اختیار دارین سوگند بانو...و درحالیکه دستش رو می کشید گفت بیا بریم اونطرف عمارت رو بهت نشون بدم....اقا بزرگ عاشق گل و گیاهه...یه گلخونه کوچیک ولی پر از گل و گیاه داره مسلما خوشت میاد و دوتایی رفتیم به اون سمت....

هوای گلخونه یه جورای نمناک بود...یه سری گل و گیاهایی داشت که من تا بحال ندیده بودمشون و اسمشون رو هم بلد نبودم...و مهیار با شطینت برام اسمشون رو می گفتم و هر یک از گل ها رو به یکی نسبت میداد...


romangram.com | @romangram_com