#ما_پنج_نفر_پارت_70
-وا! آقای مجد این بچه بازیا چیه؟من کی به شماقول دادم بعدشم چه زودپسرخاله میشید.
-اول این که بله شمابه من قول ندادید دومامنم هیچ علاقه ای به این که دخترخالم بشیدندارم وفکر نکن حالاکه باهات اینجوری حرف زدم احساس صمیمیت میکنم.
درضمن من به خاطرخودت این حرفاروزدم
یعنی قشنگ دهنم اندازه غارحرا بازشده بودونمیدونستم چی بگم.
_راستی توباهمه پسرا همینقدر گرم میگیری؟
یاامامزاده بیژن این چی داشت میگفت یعنی داشت میگفت که من دختر....وای خدااین روچه حسابی این حرفوبهم زد؟همینطورکه میرقصیدمن روهم تکون میدادوهمراهی میکرد.
باخشم گفتم:چی ؟یعنی میخوایی بگی که من دختر همه جایی هستم؟ واقعابرات متاسفم من فقط داشتم باهاش احوالپرسی میکردم همین.
خواستم برم که نذاشت وسفت منوگرفت.
من که اصن نفهمیدم چی شدوقتی به خودم اومدم که تقریبامیشدگفت توبغلشم.
آروم گفت:من منظوری نداشتم ولی اون رفتارو که باهات جلوی شروین داشتم به خاطر خودت بودچون شروین ازخارج اومده وادم ودرستی هم نیست نمیگم بده ولی خب بلاخره بافرهنگ اون جابزرگ شده وهیچ آشنایی بافرهنگ مانداره ومعذرت میخوام که زودقضاوت کردم.
حسابی گرمم شده بودومیخواستم هرچه زودترنجات پیداکنم خوشبختانه همون موقع آهنگ تموم شد.
سریع ازش فاصله گرفتم
-توبغل پسرمردم خوش گذشت آبجی بزرگه!؟
romangram.com | @romangram_com