#ما_پنج_نفر_پارت_61
ای خداچی کارکنم؟
یاداین ضرب المثل افتادم(چراعاقل کندکاری که بازایدپشیمانی)
به سارانگاه کردم مشغول دیدزدن اطراف بود
-ساراجونی؟؟!
بهم نگاه نکردوخالی ازهرحسی گفت:بله؟
نه نه من این سارای سردونمیخوام من همون سارای شیطون و میخوام.
_ساراببخشیدمیدونم زیاده روی کردم واقعادست خودم نبوداون موقع شوک عصبی بهم واردشده بود نفهمیدم چی میگم!
- بیخیال مهم نیس!
-آخه ساراباورکن م...
-لعیاگفتم که مهم نیس بهتره ادامه ندی.
بچه هاهم که شنیدن ماچی میگی
م داشتن نگاه میکردن ساراگوشیشوبرداشت باهاش مشغول شد. زهرا:یعنی الان غیرمستقیم گفت خفه شو!
romangram.com | @romangram_com