#ما_پنج_نفر_پارت_58
سارا:هوی لعی سوغاتی یادت نره اگه دست خالی اومدی توخونه رات نمیدیم
-واسه تویکی که عمرابیارم.
پشت چشمی نازک کردوگفت:چیش اصن کی سوغاتی خواست وروشواونورکرد.
-عه همین الان توبودی که گفتی بایدسوغاتی بیارم واگه نیارم توخونه رات نمیدیم؟
-من واس خودم نگفتم که واس دختراگفتم!
لبخندی زدم ورفتم طرفش بغلش کردم وگفتم:یدونه ای به خدا!
-میدونم!
یکی زدم پس کلشو گفتم اصن تعریف بهت نیومده بعدشم دوست داری بزنی توذوق نه؟
-اول این که دلتم بخواددومابله خیلی دوست می دارم وعادت کردم خودتم که میدونی ترک عادت موجب مرضه.
_یه وقت اززبون کم نیاری تو؟
-نترس نمیارم اگه کم آوردم زاپاس هست.
فاطی:اینوولش.
دست خودش باشه میخوادتاشب باهات کل کل کنه بیابروبه پروازت برسی.
دخترارو دونه دونه بغل کردم باهاشون خدافظی کردم ورفتم پایین آژانس دم دروایساده بودسوارشدم وبه طرف فرودگاه رفتیم.ا
romangram.com | @romangram_com