#ما_پنج_نفر_پارت_29


_ خداااااااا سارا تو آخر من را دیوونه می کنی.

_دیوونه بودی عزیزم۰

دوباره یه جیغ کشید و گوشی را قطع کرد .

طفلی شوهر آیندش چطوری می خواد جیغای اینو تحمل کنه ساغر زیاد اهل جیغ وداد نبود حتما الان هم خیلی نگرانم شده که این قدر جیغ جیغ کرد.

مهلا را دیدم اومد طرفم و گفت:

سارا بچه‌ها دیدن دیرکردی اومدن که بیان دم آبسرد کن که نعیمه جلوشونو گرفت و گفت که سارا باعجله ازدانشگاه بیرون رفته اونام سریع رفتن و کلاستونم برگزار نشد چون استاد نیومده بود من کلاس دارم فعلا

_ باش مرسی که گفتی ۰فعلا۰

صدای پارسا را از پشت سرم شنیدم که می گفت: چی شدکلاس نداری؟

_ نه برگزار نمی شه استاد نیومده.

_ می تونم بهت بگم سارا؟

و با حالت مظلومی نگاهم کرد

۰ خندیدم و گفتم: راحت باش.

_آخ قربونت برم من


romangram.com | @romangram_com