#ما_پنج_نفر_پارت_17
بعد تازه فهمیدم چه غلطی کردم.
اینجا مگه خونه بابامه که در را بدون اجازه باز کردم؟!!!
با صدای مردی به خودم اومدم
_خانم محترم این چه وضعشه اصلا شما با اجازه کی وارد اتاق من شدین?بفرمایین..بفرمایین بیرون تازنگ نزدم نگهبانی!
صدا ازسمت چپ میومد برگشتم و به اون سمت نگاه کردم که دیدم یه پسری که تقریبا می شد گفت26_27سالشه ازپشت میزش بلند شده و داشت با تعجب و کمی عصبانیت بهم نگاه می کرد.
خودم رو نباختم.
_آقای به ظاهر محترم حواستون باشه چی دار
ین می گین?ساکت شد و خواست حرفی بزنه که گفتم:محض اطلاعتون من دختر آقای قرابه چیان هستم۰
می دونستم سواستفاده کردن از مقام بابا کار درستی نیست ولی خب شماهاشاهدین که مجبورم کرد
اولش تعجب کرد ولی بعد به خودش اومد!
_ببخشید خانم نمی دونستم که شما کی هستین ولی خب شما هم تقصیر کار بودید.
_بله می دونم بهتره که به این بحث ادامه ندیم فکر کنم که بدونین برای چی اینجا اومدم
romangram.com | @romangram_com