#لرد_سوداگران_پارت_93
ترجیح میدادم با ژاله در میون نذارم میدونستم اگر بفهمه که من میدونم چقدر پول در میونه ،حتما میاد که ترورم کنه
_ممنون که خبر دادی
تلفن رو قطع کرد و سرم به دیوار تکیه دادم ،اگر دست دست میکردم حتما میخاستن دخترا رو نابود کنن
دوتا کمری سی زد 100 رو برداشتم از در پشتی باغ زدم بیرون ،از دیوار خونه کیان بالا رفتم و پریدم تو حیاط .پنجره ها شکسته بود میدونستم جنازه افراد رو سر به نیست کردن
آهسته وارد خونه شدم همه جا بهم ریخته بود تمام فرشا و تابلو ها رو یه جا جمع کرده بودن ،رد خون رو زمین بود ،دولا شدم و انگشتم و رو زمین کشیدم خون خشک شده بود پس مال الان نبود
حواسم بود که پام روی چیزی نذارم که صدایی جلب توجه کنه .اطراف خونه رو خوب گشتم ولی هیچکس نبود به سمت اتاق ویدا حرکت کردم
در رو اروم باز کردم ادرس اینجا رو امین بهم داده بود که صندوقی اینجا زیر تخت ویدا، زیر زمین و موزاییکاست
در کمد رو باز کردم بشدت به هم ریخته بود، دستم و بردم پشت کمد دیواری گیره ای رو کشیدم موزاییکا تقی تکون خوردن و کنار رفتن ،دراز کشیدم و صندوق کوچیکی رو برداشتم ، خاستم برم بیرون از خونه که دوربین کوچیکی چشمم رو گرفت، مدل کوچیک ضبطی داشت. برشش داشتم به سمت خونه برگشتم
چراغ روشن تو آشپزخونه نظرم و جلب کرد به اون سمت راهم و کج کردم
ویدا نشسته بود رو صندلی و سرش رو میز بود موهای موج دارش روی میز ریخته بود صدای فین فین دماغش میومد
_اینجایی چرا؟
بسرعت بلند شد و نگاهم کرد صورتش عین گچ شده بود چشماش خون بود ،کمی اخم کرد و موهاش و پشت گوشش زد
_تشنم بود اومدم پایین ،ببخشید اجازه نگرفتم
از لحنش تمسخر پیدا نکردم انگار حتی بلد نبود طعنه بزنه
_باشه
به سمت راه پله حرکت کردم که سنگینی نگاهش رو حس کردم به صندوق دستم که خیره شدم ،مسیر رفته رو برگشتم
_ویدا
romangram.com | @romangram_com