#لرد_سوداگران_پارت_94


خیره بهم شد انگار بهش شوک وصل کردن دستم و جلوی صورتش تکون دادم ،صندوق رو جلوش رو میز گذاشتم

_ویدا خوب گوش بده به من، من نمیتونم با وندا حرف بزنم .نمیدونمم این تو چیا هستش ولی میدونم پدرتون و عموتون اموال زیادی رو بالا کشیدن و ممکنه بیان سراغ شما بهتره زودتر اسنا رو به دلار تبدیل کنیم و بفرستیم ،با وندا حرف بزن الان، که من تا فردا کارا رو انجام بدم. یه ساعتم باعث میشه همه چیز از دست بره

هنوزم شوکه بهم خیره بود پوف عصبی کشیدم و به سمت اتاق هستی حرکت کردم ،چند تقه ای به در زدم و منتظر شدم

_هوم کیه

_مگه در خونست که میگی کیه؟

در و که باز کرد با یه موجود عجیب مواجهه شدم ،موهای ژولیده و چشمای پف کرده و دهن باز ،حتی سرپاهم چرت میزد

_هستی

با دادم سه متر پرید هوا و چشمهاش باز شد

_این دوربین رو بگیر سر و تهش و در بیار بفهمم چیه

دوربین رو گرفت و سریع رفت تو اتاق ،واقعا برام جای تعجبه که چطور به این سرعت خوابید با رفتن و اومدن نیم ساعته من

صدایی نظرم و جلب کرد به سمت چپ راهرو رفتم انگار ویدا و وندا داشتن دعوا میکردن

ویدا: آروم تر صدات میره بیرون وندا

وندا:بدرک بذار بشنوه احمق فکر کرده کیه که پاشو میذاره تو خونه ما و برای پولمون تصمیم میگیره

_اون میخاد فقط بهمون کمک کنه چرا یکم فکر نمیکنی

_میخام صد سال سیاه کمک نکنه، کفن شدش و بیارن

_ساکت باش وندا هی هیچی بهت نمیگم


romangram.com | @romangram_com