#لرد_سوداگران_پارت_52
_دلم گرفته بود اومده بودم اینجا
سرش و کج کرد که یعنی من خنگم ،بهش اشاره کردم که راه بیوفته به سمت ماشینشون رفتیم به ویدا کمک کردم بشینه تو ماشین برگشتم که برم سمت موتور صدام کردن
_بله
_مرداس امشب یه سر بیا خونمون بابا باهات کار داره
_من ندارم
_مسخره نشو خواهشا مهمه ما داریم میریم جایی
_خوش بگذره
وندا از دست حرفام کلافه شده بود ولی ویدا اروم میخندید
به خونه که رسیدم حس امنیت و ارامش بهم سرازیر شد هیچ جا واقعا خونه خود ادم نمیشه ،بعد دوش سریعی رو تخت دراز کشیدم چشمامو بستم گذاشتم ذهنم کمی به ارامش برسه
با صدای ویبره تلفن از خواب بلند شدم هوا تقریبا تاریک شده بود بدون دیدن اینکه کیه جواب دادم
_بله
_سلام بر مرداس عزیزم
_سلام اقا کیوان
_میتونی بیای اینجا چند دقیقه
_امرتون چیه؟
_عرضه بیشتر حالا با پرهام بیا متوجه میشی
romangram.com | @romangram_com