#لرد_سوداگران_پارت_5
به قفسه روبه روم نگاه کردم بهترینا رو اینجا گذاشته بود. تک تیر انداز دست سازی چشمم و گرفت، یکی از مشتریام اینو برام ساخت، چوبش و خودش تراش داده بود .هیچوقت از این استفاده نمیکردم رنگ فلزش مسی بود
عاشق موادشیمیایی بودم .بدم نمیومد تو مهمونی امشب یکم بریز و بپاش راه بندازم، که بشه تو اون شلوغی حواسشون و پرت کرد
به مانیتورا نگاه کردم ،کل خونه رو زیر نظر داشتن ،حتی اتاق خواب خودم و پرهام دیدم که داشت میز و میچید برم صرف غذا
رفتم تو اتاق سریع دوش گرفتم، زیاد از آب خوشم نمیومد.
_ بفرمایید
_ممنونم
_امشب قراره 4تانگهبان براتون بفرستن
_کی گفت
_خانم
_باشه مشکلی نیست تو میتونی بری
_چشم
اهل پرخوری نبودم میدونست، پرهام از وقتی که یادم میاد همراه منه خوشم میومد ازش، همیشه سرش توکارای خودش بود ،هیچوقت دخالت بیجا نمیکرد ،حرف اضافه هم نمیزد
از سر میز بلند شدم، ظرفا رو تو ظرف شویی گذاشتم وارد اتاق شدم ،رگال تو کمد و بیرون کشیدم همش ست کت شلوار مشکی بود به کشوهای کنارش نگاه کردم. اولی کروات بود، تو رنگای مختلف دومی ساعت ،دستکش و دکمه سر آستین.
سومی انواع جوراب بود نمیدونم اینم بهش گفته بودم، که انقدر چیده بود. برام چهارمی از همه پهن تر و بزرگتر بود ...کفشای براق
فکرکنم کسی که برام خونه رو طراحی کرده شبیه خودم بوده. شماره بنیتا رو گرفتم
_هان چیه یاد من افتادی
_کی پاچتو گرفته وحشی
romangram.com | @romangram_com