#لرد_سوداگران_پارت_46


_خدا به همراهت

بدون برگشتن از اتاق خارج شدم این قول من بود که تا وقتی زندم میکشم ادمایی رو که خون مردم بی گ*ن*ا*ه رو تو شیشه میکنن و اینو هیچکس بهتر از هم رزمم محمود نمیدونست

تونسته بودیم باند وابسته به سپید رو شناسایی کنیم تو بندرعباس ولی چون من نفوذی بودم نمیتونستم به اونا کمک کنم بچها هم نمیتونستن به من شلیک کنن برای نجات استاد سرخ مجبور شده بودم خودیای خودمون رو از بین ببرم بچهایی که بخاطر کشورشون جونشونو دادن بخاطرشون استعفا دادم من کشتمشون بعد مرگ استاد سرخ هم همه چیز از بین رفت

تو ماشین که نشستیم وندا بهم زل زده بود

_من واقعا شرمندم مرداس متاسفم نمیخاستم اینطوری بشه اصلا

_مهم نیست بهش فکر نکن من برام مشکلی پیش نیومده بهشم نمیخاد فکر کنی

تا رسیدن سکوت حکم فرما بود با اصرار زیاد کیوان برای شام موندم خونشون تو پذیرایی نشسته بودم خیلی سریع تونسته بودن خونه رو بچینن نگاه کلی که کردم متوجه شدم امین خیلی خوب تونسته بود کارشو بکنه

کیان:ممنونم ازت این گروهی که فرستادی خیلی خوب تونستن کارشونو بکنن راستی پرهام هم با چندتا مرد اومد

_پرهام؟کدوم مردا؟

_نمیدونم گفت برا محافظتن

_اهان بله درسته

سرمیز نشستم ولی دخترا نیومدن منتظر شدیم تا بیان نیوشا که سریع اومد ولی وندا و خواهرش خیلی لفتش دادن وقتی کیوان صداشون کرد صدای چرخ ویلچر اومدش به ویدا نگاه کردم که با زحمت خودشو خواهرش میومدن پایین و هیچکسم کمکشون نمیکرد خیلی از رفتار کیوان بدم اومد درسته ادم بی احساسی هستم و برام مهم نیست ولی نه انقدر که به یه کسی که کمک میخاد کمک نکنم بلند شدم و پایین ویلچر رو گرفتم و بلند کردم ویدا خودشو جمع کرد از رنگ گونش مشخص بود چقدر خجالت کشیده وقتی سر میز نشستیم کیوان یهو شروع کرد به حرف زدن

_مرداس فکر نکن من پدر بی وجدانم نه برعکس ولی نمیخام با ویدا حرف بزنم این دختر نمیخاد به حرف من گوش بده

بی طرف فقط بهشون گوش دادم

وندا:پدر این خاست خود ویداست نمیخاد عمل کنه

_ولی تو نمیدونی چقدر برای یه پدر سخته که دخترشو تو این وضع ببینه ،میدونم ریسک این عمل خیلی بالاست ولی ما مجبوریم باید اینو قبول کنیم


romangram.com | @romangram_com