#لرد_سوداگران_پارت_45

_بهرحال من توضیح میخام

_پسرتون که کنارتونه توضیح نمیخایین ازش؟

_نمیگه چیزی گفتم شما شاید بتونید بگید

خلاصه ای از ماجرا رو براشون گفتم به پسرش نگاه کرد سعید میخاست شروع کنه داد و بیداد که پدرش سرش داد زد انگار شکایت کرده بودن پس گرفتن و رفتن بیرون خوبه حداقل پدرش ادم منطقی بود هرچند که از طرز نگاه کیوان میشد فهمید که حساب ازش میبرن

کیوان:ممنونم سرهنگ که گذاشتین بدون هیچ مشکلی این قضیه حل بشه

_بخاطر نفوذ شما نبود اقای وکیلی چند لحظه میخاستم با ایشون صحبت کنم

کیوان رفت بیرون برگشتم سمت محمود چشماش رنگ دلتنگی گرفت بلند شد میخاست احترام بذاره که سرمو تکون دادم

_نکن محمود باید برم

_فقط بهم بگو چرا مرداس

_خودت بهتر از هرکسی میدونی پدرم باهام چیکار کرد

_نباید میرفتی بهت نیاز داشتیم عملیات لو رفت بچها پرپر شدن مردن، باند سپید تونست هرکاری میخاد بکنه

_بهتر از هرکسی میدونی برا نفوذ بهشون انسانیتم و کشتم، مرد ،من تموم شدم نبش قبر نکن

به سمت بیرون حرکت کردم ولی دستش رو شونم قرار گرفت

_فرمانده چشم عقاب هنوزم سرخود میکشی؟

_بله

_هنوزم به قوانین پایبندی ؟

_بله

romangram.com | @romangram_com