#لرد_سوداگران_پارت_44


_اوخی خوشگله تو دیگه کی هستی که اومدی این تو

دستشون و به سمتم دراز کردن که صدای دیگه ای از تو سایه گوشه اتاقک اومد

_دستتون بهش بخوره باید قبر بخرین

مرد ریز نقشی با قد خیلی کوتاه و بدن استخونی اومد بیرون ریش و موهای سفید بلندش نمیذاشت صورتش و ببینم ولی وقتی استینشو زد بالا خالکوبیشو دیدم

_روباه سفید

_خوشحالم بالاخره تونستم ببینمت اژدهای سیاه

دوتا مردی که به سمتم میومدن برگشتن سرجاشون و زل زدن بهم ولی اینبار با ترس زیاد به سمت پیرمرد رفتم کتمو گرفت

_کمکم کن وفادارترین افرادت میشم

_خودت بودی به روباه کمک میکردی؟دسته شما به چاپلوسی معروفه

_تو فرماندهشون بودی میتونی منو از اینجا بیرون بیاری

_بودم ولی دیگه نیستم

سربازی صدام کرد رفتم بیرون اینبار محترمانه تر باهام برخورد کردن سرباز در زد و وارد اتاق شدم کیوان ،سعید و یه مرد دیگه تو اتاق بودن

سرهنگ:بشینید

رو صندلی رو به رو سرگرد نشستم به بقیه نگاه نکردم ولی مرد کنار سعید شروع به صحبت کردن کرد

_اقای محترم میشه توضیح بدید که چرا پسر منو زدید وقتی داشته از نامزدش دفاع میکرده

کیوان:فکرنکنم وندای من نامزد پسرتون بوده باشه


romangram.com | @romangram_com