#لرد_سوداگران_پارت_23

_باخودت اوردی چیزی

_اره ماشین جلو خونت پارکه به کد موبلندت گفتم بره بیارتش تو خونه

_اتاقی که پرهام میبرتت قفسه ای پنهان ،پشت تابلو داره ولی اتاق اصلی جای دیگست

_مشکلی نداره ببینمش؟

_نه سالهاست باهم کار میکنیم مشکلی نیست

همونطور که به سمت کتابخونه میرفتیم شروع کرد تعریف کردن

_تو شیراز که بودم بعد رفتن تو بهم یه ترور پیشنهاد شد ولی خیلی سخت بود نمیتونستم کاری بکنم، میدونمم سیاسی قبول نمیکنی ولی مرداس این یارو خیلی بابتش پیشنهاد داده گفتم با تو درمیون بذارم، بعدم بازنشستس دیگه کاره ای نیست ولی چون هنوز نفوذ داره کله گنده به حساب میاد، هیچکس مثل تو نمیتونه از برد دور با دقت بالا بزنه برای همین باهاشون یه جلسه گذاشتم، شنبه هفته ای که میاد باور کن اینطوری خیلی وضعمون توپ میشه

_یزدان ،یزدان آروم برو. اولا که من قوانینم و زیر پا نمیذارم، بعدم هیچوقت زیاده روی نمیکنم شاید از نظرت من خودخواه باشم ولی زیاده رو نیستم به جایگاهمون نگاه کن، ما اخراج شده ایم ما کدای سوخته ایم، که تقلا میکنن زنده بمونن خوب یادته که لو رفت، آزمایشات مارو میخواستن قتل عام کنن، به سختی فرار کردیم هنوزم سازمان دنبالمونه، یادته که کافیه یه قدم اشتباه برداری، تیر خلاص تو پیشونیته من نمیخام ریسک کنم، زندگی برای من ارزش مند نیست ولی هنوز قلبم با خون انتقام میتپه کسی که منو وارد این بازی کرد دنبالمه منو بکشه، منم دنبالشم ولی الان میخام که لذت ببرم از خون ریختن کشتن یه ادم قدرت مند یعنی، مرگ خیلی زود میتونن ردمونو بزنن الانم میتونن ولی چون اینایی که میفرستیم بدرک ادم مهم نیستن زیاد پیشو نمیگیرن

_همش برام فلسفه میبافی مرداس شده یه بار گوش بدی چی میخام ازت، اصلا موضوع چیه نه سریع برا خودت میبری میدوزی نمیذاری من حرف بزنم،این یارو پسرش تو سیاست حرف اول و میزنه ولی چون پدرش خیلی تو دست و بالشه و اذیت میکنه میخاد از دستش خلاص شه، بعدم میخاد یه قرار داد کتبی بده که ما جونمون در امانه و درمقابلش میتونیم زندگی آزادانه ای داشته باشیم میفهمی، یکی از اون بالا دستا میخاد جونمون و تضمین کنه حتی اگر پلیسم بخاد نمیتونه دنبالمون بگرده مرد ،حرف من اینه یه گلوله تو مساوی با میلیاردها پول و تضمین زندگیمون

در اتاق رو باز کردم وارد شد، قفسه ها باز بودن همونطور که داشت نگاه میکرد به پیشنهادش فکر کردم اخرین تروری که انجام دادیم شکست خوردیم، اون موقع که زیاد تر بودیم الان فقط منو یزدانیم، باگروهی که اصلا نمیشناسمشون

_مرداس این دوقلوهای کمری خیلی خوشگلن، بابا چیکار کردی فکرکنم کسی لنگه تو نباشه با این همه اسلحه

_بیخیال نمیخاد، تعارف کنی اومدی 3صبح بکشیم بعد تعریفم میکنی باید فردا شب برم یه مهمونی دوشبه فقط خوابیدم حس میکنم خسته نیستم

_اوه اگه منصور بود میکشتت میفهمید دوروز خوابیدی

_حالا که مرده

بلند زد زیر خنده چشمای عسلیش و ریز کرد

_نمرده ،کشتیش

_هه اینم رو بقیه

romangram.com | @romangram_com