#لرد_سوداگران_پارت_19
_باشه پس توم باهام میای بریم
_نمیشه که خدمتکار بیاد باهاتون
_پرهام تو اینجا خدمتکار نیستی
_ پس چیم بنظرت
_برو بیرون دیگه حوصلتو ندارم
باخنده بلندشد رفت بعضی وقتا روحیمو عوض میکرد، حرف زدن با پرهام حس میکردم روح مردم یکم نفس میکشید لباسم و تنم کردم وسایلمو سرجاش گذاشتم تلفنم و خاموش کردم نمیخواستم، بنیتا آرامشم و از بین ببره پرهام بعد چندساعت اومد تو اتاق
_مرداس برات قرص اوردم امشب بخواب خوب، نشین دراز بکش اینطوری از بین میری بذار یکم آرامش داشته باشی
_نمیتونم پرهام
_یه بار امتحان کن من نمیدونم چرا تو انقدر لجبازی اصلا به حرف کسی توجه نمیکنی
قرصا رو بزور خورد،م فقط موقع لزوم قرص میخوردم، خوشم نمیومد خودم و ضعیف و محتاج نشون بدم اونم به یه قرص ،دراز کشیدم کمرم درد میگرفت وقتی دراز میکشیدم سالها تمرین داده شده بودم که نشسته بخوابم فقطم در حد لزوم
قرص خیلی زود اثر کرد و چشمام کم کم بسته شد فقط صدای زمزمه پرهام میومد
_کلتتو کنارت گذاشتم راحت بخواب من بیرون اتاقتم
تو باغچه کوچیکی نشسته بودم با دستم گلبرگای گل رز رو نوازش میکردم صدای زنی از پشت سرم اومد صدای مادرم بود
_مرداس پسرم نشین تو گل لباست کثیف میشه
_ولی مامان من عاشق خاکم
کنارم نشست انگشتای باریک و کشیدش و تو موهام و کشید
_قربون علایق پسر کوچولوم
romangram.com | @romangram_com