#لرد_سوداگران_پارت_162
تو چشماش زل زدم این مرد برعکس من تمام ذاتش محبت و مهربونی بود
_حاملست
شوکه دوقدم عقب رفت هم خوشحال بود هم ناراحت میدونستم چرا من مرد زندگی نبودم ولی میدونستم که فکر میکنه این بچه رنگ زندگیم و عوض خواهد کرد ،همون لحظه امین و همسرش وارد خونه شدن .پرهام با یه سلام احوال پرسی خشک خستگی مسافرت و بهونه کرد و رفت. میخواستم سریعتر کارشونو بکنن و برن
_امین ،بشین همینجا من با خانمت میرم بالا ویدا رو ببینه میاییم
با دست راه پله رو نشون دادم که همسرش همراهم اومد.تقه ای به در زدم
_بفرمایید
در و باز کردم که زن امین جلوم و گرفت
_اقا مرداس بیرون منتظر بمونید
رفتم تو اتاقم با کلافگی به رو تختی کرم نگاه کردم با این لباسای کثیف نمیتونستم بخوابم روش .لعنت به این وسواس فکری که فقط باعث عذابه
نزدیک دوساعت بود که دراز کشیده بودم ولی خوابم نمیبرد هنوز هم کارشون تموم نشده بود ،کلافه بلند شدم و از اتاق زدم بیرون که همون لحظه زن امین هم از اتاق ویدا اومد بیرون. بهم اشاره کرد که برگردم تو اتاقم
وقتی اومد تو اتاقم متوجه شدم میخواد حرف بزنه ،رو صندلی نشست و عینکش و برداشت
_اول از همه چیز، میخوام ازتون بپرسم به همسرتون بها میدین؟
_منظورتون چیه؟
_قبل از بحث بارداریشون ایشون افسرده شدن. نمیدونم مشکل باهم دارید یا نه! ولی خانمهای باردار دوبرابر نیاز به توجه و حمایت همسرشون دارن ،هیچکدومتون نمیدونستید که ویدا وارد ماه دوم بارداریش شده ،با اتفاقی که خودش گفت براش پیش اومده من چندتا ازمایش مینویسم باید انجام بده تا از سلامت بچه مطمئن شیم .وظیفتونه که بیشتر به همسرتون بها بدین وگرنه جفتشون از بین میرن، هم از نظر تغذیه هم عاطفی .البته من شنیدم که ازدواجتون از رو میل دو طرفه نبوده. ولی الان که خواستین بچه باشه باید بیشتر بهشون برسید .دارو و رژیم غذایی نوشتم براش، به خودش دادم .نذارید بار سنگین بلند کنه فعلا استراحت مطلقه .برا سونوگرافی هم بیاریدش مطب خودم آزمایشاتم زودتر انجام بدین
_کی؟
_من اورژانسی نوشتم آزمایشا رو فردا صبح ببریدش انجام بده که سریع جوابش و بدن
romangram.com | @romangram_com