#لرد_سوداگران_پارت_16


اولین بار که 3روز تو آب نگهمون داشته بودن خیلیا از سرما مرده بودن ولی بعد اون مدت 3 روز تو آب داغ نگهمون داشتن اینکارشون باعث میشد، بدنمون در مقابل گرما و سرما تو جنگ ازمایشی دووم بیاره

درو که باز کردم نگهبانا اومدن بیرون منو که دیدن برگشتن تو آروم وارد خونه شدم پرهام این ساعت میخوابید

_آقا برگشتید؟

_پرهام بهت گفتم نگو اقا بعدم ،بله اومدم چرا نخوابیدی

_نگرانتون شدم هیچوقت کارتون انقدر طول نمیکشید

_این یکی اولا بهم امار اشتباه دادن، بعدم خیلی نگهبان داشت، همسرشم بود شانس باهام یار بود که یه جا خفتش کردم، وسیله هم زیاد نبرده بودم

_مراقب باشید ، بیام لباساتونو ببرم

_اره ممنون

وارد اتاقم شدم بیرون وایساده بود، سریع وارد حموم شدم لباسا رو بیرون گذاشتم، تو سبد به آرنجم نگاه کردم، پوستم خراشیده شده بود و به کبودی میزد در و باز کردم

_پرهام این چیه بنظرت ؟

_فکرکنم دستتون به شاخه ای چیزی گیر کرده

_باشه

وقتی از اون چاه دراومدیم به زخمام وسواس نشون میدادم، احساس میکنم خیلی بدنم ضعیفه که اینطوری میشم

هرچی پماد نزدیکم بود، ریختم رو دستم تنمو با وسواس زیاد شستم دستام و دوطرف دستشویی گذاشتم به آیینه نگاه کردم، مردی به سختی فولاد تو آیینه بهم زل زده بود چشمای سرد و یخ زدش تو بخار حموم برق میزد ته ریشش دراومده بود، سنشو بالاتر میبرد موهای یه دست مشکیش که خیس شده بود برق میزد

_به من بگو کی هستی

لبش به پوزخند کش اومد


romangram.com | @romangram_com