#لرد_سوداگران_پارت_142


_بهم خبر رسوندن سعید میخواد زودتر بار و خالی کنه ،فکر کنم بو برده میخاییم سرش و زیر آب کنیم

_هه فکر کرده خیلی لابد زرنگه

_من جلو خونم، چیز زیادی نیار کارمون خیلی طول نمیکشه

_صبر کن میام الان

پارکت زیر تخت و کنار زدم ،اسلحه هارو توی یه جعبه فلزی جاساز شده بودن، دونوع کلت کمری برداشتم همراه روزر کت نقره ای که تازه برام اورده بودنش ،ضریب خطاش دو میلیمتر بود

یه دوش سرسری گرفتم و رفتم پایین،ویدا جلوی تلویزیون خاموش نشسته بود و با ولع زیاد لواشک میخورد

_چی میخوری ؟

به سمتم برگشت، دستم و رو لبم کشیدم که نخندم انقدر بامزه خورده بود که هیچ جای صورتش بی نصیب نمونده بود از لواشک

دندوناش و بهم نشون داد قرمز شده بودن ،پشتم و بهش کردم و خندیدم واقعا بچه بود و بچگانه رفتار میکرد

_چرا حالا پشتت و کردی خب دلم خیلی لواشک میخواد آنا رفته برام یه کوه خریده

_نخور غش میکنی میمونی رو دستم

همونطور که لواشک و با سروصدای زیادی میخورد برام ادا اصول دراورد با دستاش

_آخه این چه وضع خوردنه ،منم که از ترشی بدم میاد دلم خواست

با بدجنسی تموم یه تیکه خیلی کوچیک جلوم گرفت ،دولا شدم طرفش دستش و گاز گرفتم و لواشک و خوردم ،به سمت در برگشتم ولی اون هنوز خشکش زده بود با دهن باز به دستش نگاه میکرد

سوار کمری سفید امین شدم ، باسرعت زیادی حرکت میکرد، باید جای مافیا میرفت تو رالی مسابقه میداد

_کجاست؟


romangram.com | @romangram_com