#لرد_سوداگران_پارت_136
_نه
_برو خونه امروز خیلی بهم ریخته بنظر میرسی شب میام حرف میزنیم
_کشش نده باید سعید از دور خارج شه
سرش و تکون داد و دورشد، سعید احمقتر از این حرفا بود که شک کنه همه اینا تلست برای خودش و قرار نیست پای پلیسی به ماجرا کشیده بشه
ماشین جلوی خونه ترمز کرد ،چشمم به موتوری افتاد که کنار خونه دنبال زنگ میگشت
_بفرمایید
با صدای من برگشت سمتم اولش با ترس به من دوتا نگهبان خیره شده بود ،دفتر از دستش افتاد، برشش داشت و بهم دوباره خیره شد
_ببخشید احضاریه اومده برای آقای کیانی
اخمهام توهم رفت برگه رو ازش گرفتم و دفتر امضا کردم ،موتوری دورتر میشد ولی کلمه طلاق به من دهن کجی میکرد
درخونه رو به ضرب باز کردم عصبانیتم به اوج خودش رسیده بود ،صدای خنده هاشون از تو آشپزخونه میومد لگد محکمی به صندلی جلو پام زدم ،از صدای برخوردش با کابینت، خدمه جیغ کشیدن
_گمشید بیرون
ویدا پشت وندا وایساد و سرش زیر انداخت
_وندا برو بیرون
_که بزنی خواهرم و بکشی؟
آستینام و بالا زدم، برگه احضاریه روی میز پرت کردم
_اگر بخوام میتونم جفتتونو ببرم سینه قبرستون، پس گمشو بیرون تا دندونات و تو دهنت خورد نکردم
romangram.com | @romangram_com