#لرد_سوداگران_پارت_137

از صدای دادم جفتشون میلرزیدن، به سختی میتونستم نفس بکشم

_فکر کردین اینجا خبریه؟هر وقت هر کاری که میخواستید بکنید؟من بخاطر سرتیپ دارم ریختتونو تحمل میکنم

رفتم نزدیکشون با هر قدمم یه قدم عقب میرفتن ،به دیوار رسیدن وندا سعی میکرد که نذاره من به ویدا نزدیک بشم، به سمتش خم شدم

_طلاق میخوای؟

ناباور از صدای آرومم تو چشمام خیره شد ،مردمک چشماش میلرزیدن آروم سرش و تکون داد

اخمهام باز شد رد پوزخند تمسخر آمیزی روی صورتم نشست ،عقب گرد کردم و کتم و برداشتم

_وسایلتونو جمع کنید برید هر قبرستونی میخایید تا روز دادگاه، وندا ازدواج توهم تموم شدست، دیگه نمیخوام ریختتون و تو خونم ببینم .قولمم به سرتیپ بدرک. هرری

رنگ از صورت جفتشون پرید، هه فکر کردن میتونن منو بازی بدن.

در اتاقم و باز کردم از وقتی شاگرد استاد بودم این اتاق مال من بود

به برگه تو دستم خیره شدم ،انقدر احمق نیستن که امنیت اینجارو ول کنن برن ،مچالش کردم و انداختم تو سطل

ذهنم خیلی درگیر مهمونی و عملیات سعید بود ،باید تمام جوانب و برای فرداشب در نظر میگرفتم ممکن بود زد و خوردی به وجود بیاد ،نمیخاستم ژاله وارد بشه ولی امکان تغییر چهرش بود. اگر بدل پرهام اتفاقی براش بیوفته حتم دارم که تمام این خوشامد گویی برای کشتن پسر استاد سرخه

شماره امین رو گرفتم

_جونم فرمانده

_مزه نریز امین

_مرداس چرا انقدر عنقی

_مثل اینکه متوجه نیستی دارم فرداشب پرهام رو میفرستم به قتلگاه

_به یکی بگو ندونه،پرهام که توکیو

romangram.com | @romangram_com