#لرد_سوداگران_پارت_126


کمرش و خم کرد آرنجش و رو زانوش گذاشت ،سرش خم بود فقط باد ملایمی که از پنجره میومد موهاش و پریشونتر میکرد

خیره به حرکتشون بودم که صدای بم و خش دارش اومد

_5 روزه بیهوشی

چشمام گرد شد ،نمیتونستم دهنم و تکون بدم و ازش بپرسم برای چی مگه چیشده بود؟ ولی منتظرم نموند خودش ادامه داد

_دوتا از دنده هات شکسته بودن ،فکت در رفته بود خونریزی داخلی داشتی ،یه بارم داشتی میرفتی

برام مهم نبود باهام چیکار کرده بود بیشتر از همه متعجب از این بودم که چرا انقدر نفس عمیق میکشه؟ چرا سیب گلوش انقدر بالا و پایین میره؟ و این مرد با این کلافگی چرا انقدر چشماش رو فشار میده!

_مادرم بخاطر ..........بخاطر ضربه پای پدرم کیسه آبش ترکید و از خونریزی مرد

با سرعت بالایی از اتاق زد بیرون ،از کوبیده شدن در تنم لرزید

با تعجب زیادی به در خیره مونده بودم،چرا گفت مادرش چطوری مرده بود، چه ربطی به حال الان من داشت،میخاست کار باباش و توجیح کنه یا بگه مثل اون مرده؟

سرم درد میکرد دوباره دراز کشیدم و خیلی زود به خواب رفتم.

از پنجره به بیرون خیره شدم ،بهار نزدیک بود و هوا خیلی دلچسب بود ،از اون اتفاق دوهفته گذشته بود ،از اون به بعد مرداس تا یه متریم هم رد نمیشد و از این بابت خیلی خوشحال بودم که باهاش حرف نمیزنم

برام یه مستخدم اورده بودن ،تازه تو خونه جدید مستقر شده بودیم خوشحال بودم که وندا دقت خاصی بهم نمیکرد و براش خیلی خوشحال بودم که با پرهام کنار اومده بود مرد خیلی خوبی بودش و میتونست هر زنی رو خوشبخت کنه

تقه ای به در خورد

_بله

در اتاقم باز شد و آنا رو دیدم

_سلام خانم،خوبید؟براتون قرص و ویتامیناتون و اوردم


romangram.com | @romangram_com