#لرد_سوداگران_پارت_12


کیف چرم اسلحه رو باز کردم ،مدل جدید تک تیر انداز کوچیک بود دوقلو بودن ،بدون پایه مشکی با طرحای دستی طلایی رنگ تو قسمتاییشون سر لولشون حرارتی بود، قلاب وصلی داشتن خیلی خوشگل بودن

کاغذی که روش بود رو برداشتم

هدیه ای از طرف من بخاطر کار فوق العاده دیشبتون، امیدوارم بیشتر از این بتونیم باهم کار کنیم

انگار خیلی خوشش اومده که همچین دست دلبازی برام انجام داده، این دوقلوها خیلی گرونن، بردمش تو اتاقم گذاشتم و برگشتم تو حیاط، دونفر کنار در بودن بقیه هم دور میچرخیدن. پرهام کنارشون بود، سریع بهشون اشاره کرد

رفتم جلوشون همشون از من گنده تر بودن، خودم اینطور خواستم 4 تا سگ هم کنارشون بود

_اقا اجازه بدید بوتون کنن تا غریبه نباشید

کنار سگا نشستم، دستمو لیس زدن و بو کشیدن. پرهام پارچه ای رو داد دستم، دستم و پاک کردم، پارچه رو انداختم تو سطل آشغال

_واکسناشون و بزنید که مریضی نگیرن، بعدم خیلی باید حواستون باشه. تو پارکینگ و کنار در اتاقکایی هست، میتونید اونجا بمونید .جاهاتون و عوض کنید که خوابتون نبره ،من از بی نظمی متنفرم. امیدوارم بنیتا بهتون توضیح داده باش، من از سوال زیادی بدم میاد، میتونید هرکاری داشتید با پرهام درمیون بذارید، اسماتونم بگید.

به خط وایسادن 6نفر بودن، دونفر کچل، دوتا مو کوتاه، دونفرم موهای کمند، نمیدونم ارایشگاه بود اینجا، یا میخاستن نگهبانی بدن

_اقا اینا کد دارن که رو دستبنداشون نوشته شده، اسم ندارن

_بهتر به کاراتون برسید من باید برم

صدای یکیشون اومد که سوالی داشت ،بدم میومد سوال کنن ولی این انگار مهم بود که به خودش جرات داده بود. برگشتم نگاهش کردم موهای بلند طلایی داشت

_ببخشید آقا ما باید از کجا اسلحه داشته باشیم! چون میدونید از جایی که میاییم نمیتونیم مهمات بیاریم

_درسته ،پرهام راهنماییشون کن به انباری پشت اتاقک تو پارکینگ، اونجا تمامی وسایلی که میخان و گذاشتم. رو میز اتاقکشونم پاکت پول جداست ،هرچند که همینجا غذا میخورید، اگر خاستید از خونه خارج شید، فقط با اجازه منه. فقطم با صدا خفه کن کار میکنید و تا حد امکان بدون خونریزی، ممکنه به خونم حمله کنن اماده باشید، توی اون انبار اتاقک یکیتون باید باشه، اونجا میتونید دوربینای مدار بسته رو هم چک کنید ،خودتون کارا رو بین خودتون تقسیم کنید و در صورت لزوم بیایید تو خونه، فقط درصورت لزوم

منتظر نگاهشون کردم،که همشون سراشون و تکون دادن .برگشتم تو خونه ،پشت سرم پرهام اومد

_براتون شیر داغ کردم با کیک تو کتابخونه گذاشتم میل کنید تا من کاراشون و میگم بهشون


romangram.com | @romangram_com