#لرد_سوداگران_پارت_13
_باشه
دوقلوها رو کنار بهترینام گذاشتم. به قفسه سلاحای سردم نگاه کردم ؛خاطراتی از جلو چشمم رد شدن، باشگاه هنرهای رزمی منو اون یه مربی خصوصی داشتیم هیچوقت از سلاح های گرم خوشش نمیومد، برعکس من از هرچیز خطرناکی خوشم میومد، بارها شده بود ازش شکست خورده بودم، اونم مثل من خانواده ای نداشت .من هیچوقت نتونستم باهاش ارتباط دوستانه ای برقرار کنم ،اون همیشه منو بالاتر میدید هیچوقت اهل رفیق بازی نبودم، حتی نمیدونستم حس داشتن یه دوست چیه!
از اول که یادم میومد خانواده نداشت،م قاتل تربیت شدم و حسام پشت کدای معرفیم خشک شده بود، همیشه اولینش سخته ولی پرهام بامن همراه نشد گفت دوست دارم درخدمت کسی باشم که نجاتم داد، ازم کوچیکتر بود ولی من به انتخابای هرکسی احترام میذاشتم و خوشحال بودم ادم مورد اطمینانی و کنارم دارم،یه روز تو یه مهمونی بودیم همه جا تاریک شد ،منو پرهام کنار استادمون بودیم چندنفر اومدن همراه یه زن که چکمه های بلندی داشت، استاد بهشون اخطار داد ولی گوش ندادن، برعکس تصورمون زن خیلی قوی بود، اون روز منو پرهام زخمی شدیم استاد دم مرگ بود مارو فراری داد ،تنها چیزی که ازش به یادگار برام موند گردنبند یین یانگش بود. فرداش مراسم خاکسپاریش متوجه شدیم هیچ چیزی از جسدش نمونده تیکه تیکش کرده بودن، متاسفانه هیچوقت نتونستم بفهمم کی بودن تا بتونم انتقامش و بگیرم، از اون به بعد پرهام فقط به عنوان ورزش، رزمی کاری میکرد، استادم همیشه میگفت منو پرهام مثل علامت کنگ فو هستیم ولی هیچوقت نشد که بهم نزدیک شیم.
به لیوان شیر دست زدم سرد شده بود سریع خوردمش سینی و برداشتم رفتم پایین پرهام و دیدم که درحال مطالعست
_کیا وقت میکنی انقدر خونه رو برق بندازی
_ من خیلی سریع به امور رسیدگی میکنم همونطور که میخایید
_پرهام خیلی معذب میشم میگی اقا بذارش کنار، من انقدرام سخت نیستم
_چشم
_چی میخونی؟
_شعرای احمد شاملو
_از شعر خوشم نمیاد
_میدونم
_خوبه
برگشتم تو اتاقم، مکالمه منو پرهام در همین حد بود، نشستم رو تخت تا بتونم کمی بخوابم سریع خوابم برد، تو خواب حس کردم در باز میشه ،کلتم و سفت نگه داشتم نزدیکتر که شد، از رو نفساش و بوش فهمیدم که زنه پاش خورد به گوشه تخت چرخیدم با پاهام پاهاش و قفل کردم، نشستم رو شکمش کلتو رو چشمش نگه داشتم
_مرداس منم تروخدا منم
_بنیتا حقته بکشمت تا بفهمی بدون اجازه حق نداری، به حریم من وارد بشی
_بابا بزور اون پرهام و پیچوندم بیام بالا حالا تو میخای بکشیم
romangram.com | @romangram_com