#لرد_سوداگران_پارت_11

_این خانم قبل شوهرش مشتری خودت بوده، طلاق گرفته الان زن کسی دیگه شده، که یه دختر بیمار داره

_من خون بی گ*ن*ا*ه نمیریزم

_مگه قاتلا هم رحم دارن و اعتقاد به این اراجیف؟

تو چشمای زنه خیره شدم، دقیقا میخاست چیو نشون بده با این حرفای بی معنیش

_برعکس من رحم ندارم ولی بعضی وقتا بجا ریختن خون سوژه، طرفی رو میکشم که سفارش داده .چون اونه که لایق مرگه الانم گفتم قبول نمیکنم، یعنی نمیکنم میتونی بری

_نمیتونی پسم بزنی من لوت میدم

یه تا ابروم و انداختم بالا دستکشام و دراوردم، چشمش به دستام خیره موند چاقو جیبی کوچیکی رو به ضرب باز کردم و جلو چشمش گرفتم

_میتونی تلاشتو بکنی

به وضوح نفسش بند رفت، نگاه حقارت باری بهش کردم. اخمامم برا بنیتا کشیدم توهم. از کافه زدم بیرون کسی که منو تهدید میکنه حق زندگی نداره کت چرمم و پوشیدم و سوار موتور شدم.

منتظر ایستادم تا زن بزنه از کافه بیرون، یه ماشین شاسی بلند اومد دنبالش، تعقیبش کردم.

خونش فاصله زیادی تا خونم نداشت، برگشتم خونه کیف ای.اس پنجاه رو برداشتم دوربینش از همه قوی تر بود، از فاصله زیاد هم برد داشت. دیوار پشتی باغچه خونم به خونه بغلی راه داشت، پریدم تو حیاطشون میدونستم الان مسافرتن، خونشون از من طبقاتش بیشتر بود، رفتم رو پشت بومشون دوتا خونه اونورتر بود خونه اون زنیکه، از کیف درش اوردم و نصبش کردم منتظر شدم با پرتابل ساکورا خونه رو از دور دید زدم، کنار دختری که رو تختش دراز کشیده بود ایستاد. دستش چاقو بود هه فکر میکرد به این آسونیه کشتن آدم،ا اسلحه رو آماده کردم ،سرش رو نشونه رفتم، دستشو برد بالا که چاقو رو پایین بیاره، که ماشه رو چکوندم. با دوربین نگاش کردم ،مخش ترکیدو روی تخت افتاد، دختر بلند شد و شروع کرد به جیغ زدن

کسی که مرداس و تهدید میکنه باید بمیره، سر فرصت اسلحه رو باز کردم و برگشتم تو خونه

پرهام تو حیاط بود، از در پشتی رفتم بالا، مرتب که شدم برگشتم پایین

_براتون بسته ای اومده، چکش کردیم دوتا اسلحه دوقلو، نوشته ای هم براتون فرستادن .بعدم خانم براتون نگهبانارو فرستادن چندتام سگ اوردیم اگر از نظرتون مشکلی نداره

_نه نداره ولی تو خونه نیان همینطور نگهبانا

_اقا خیالتون تخت همشون همونطورین که شما میخایید

_خوبه

romangram.com | @romangram_com