#لرد_سوداگران_پارت_107
صدای دست زدن اومد،برگشتم عقب .افعی با اون زن چاق وایساده بودن زن متعجب و متحیر بود ولی افعی هنوز دست میزد و میخندید
_ممنونم مرداس تا حالا به این شدت بوی خون رو حس نکرده بودم
خون جمع شده تو دهنم و تف کردم ،شماره مکس رو گرفتم
_جونم اژدها
_افرادت و بیار خونه افعی ،تمییز کاری نیاز داره
تلفن و قطع کردم به سمت در حرکت کردم
_اینطوری نرو مرد ،بیا باهم یه گیلاس بخوریم بعدش برو
همونطور که رو به در بودم چشمام و با درد بستم
_فرار کردن
_سالهاست که داره ازت فرار میکنه، فکر میکرد میتونه تو رو با نقطه ضعف بار بیاره ولی تو از اونم مُرده تری بهت تبریک میگم مرداس.
پاهاش و دیدم که نزدیکم قرار گرفت ،پاکتی رو دیدم تو دستاش، که جلوم قرار گرفت
_این چیه؟
_وقتش رسیده که بری ایتالیا،تو آماده ای
_چی میگی افعی
اینبار خندش تلخ بود ،فقط تو چند ثانیه همه چی اتفاق افتاد .کتفش و گرفتم و خیره شدم به سرش که درست مثل عمو پیشونیش سوراخ شده بود
پاکت رو سفت گرفتم ،برگشتم دیدم زن هم مرده ،خیره شدم به پنجره رو به رو که هنوز لیزر تک تیر انداز ازش مشخص بود
دوربین کوچیک شکاریم و در اوردم که نگاهی کنم ولی تیری به دستم خورد ،سفت دستم و نگه داشتم ،صورتم از درد مچاله شد
romangram.com | @romangram_com