#لرد_سوداگران_پارت_106
نشستم رو زمین و کامی رو هدف گرفتم بین بادیگارداش مثلا قایم شده بود ،لعنتی آدم فروش ،مغزش و هدف گرفتم
برگشتم سمت شاگرد ارشد استاد سپید همراه با شاگردای دیگه داشتن به سمت در میدوییدن ،حتی نمیخاستم یه گلوله از مگنوم رو هدر بدم به سراشون شلیک کردم
صدای شلیکا نزدیک بهم شده بود، دوباره مسلسل رو برداشتم ،به پشت برگشتم و بهشون شلیک کردم،تیرا بدنشون و سوراخ سوراخ میکرد و من قطرات خونی رو میدیدم که تو هوا پخش میشد
یکیشون از دستم در رفت و بهم نزدیک شد، اسلحه رو انداختم و تیغ تیز میله ای شکلم و دراوردم ،فرو کردم تو سینش ،با زانو کوبیدم به پاش وقتی افتاد زمین یه گلوله تو سرش زدم .دوباره مسلسل رو برداشتم و به سمتشون شلیک کردم.کل موزاییکا رو خون گرفته بود
برگشتم عقب ژاله داشت فرار میکرد به اون سمت شلیک کردم که تعداد زیادی ادم دورش بودن و فقط اونا کشته شدن ،انقدر افراد زیاد دورش بودن و ریز نقش بود که نمیتونستم هدفش بگیرم
با گلوله هایی که تو سینم خورد به عقب پرت شدم ،برگشتم اون سمت ،حسام تنها رفیق بابام که همه جا باهاش بود به سمتم میدویید
به زحمت خودم رو کشیدم پشت ستون ژاله رفته بود و من شانسم و از دست داده بودم ،بابام تو تیرسم بود ،به مگنوم خیره شدم ، فقط یه گلوله داشت و گوش دادم. صدای پاهای حسام رو که بهم نزدیکتر میشد
اگر قرار به مرگ بود باید اونم میمرد ،به سمتش نشونه رفتم ولی بخاطر فشار زیادی که گلوله ها بهم اورده بود دستم خطا رفت ولی دیدم که افتاد زمین و از سرش خون میرفت
پاهای حسام رو که دیدم به پشت ستون چرخیدم و زدم پشت زانوش ،افتاد زمین ،کرواتش سریع کشیدم به گردنش پیچیدم ولی با آرنجش کوبید تو سینم ولش کردم ،سریعتر از من چرخید و بلند شد ،با پاش لگد محکمی به شکمم زد ،عقبتر رفتم و سعی کردم بلند شم
بهم نزدیکتر شد، مشتی رو حواله صورتش کردم ولی دستم و گرفت و برم گردوند ،سرم و کوبید رو میز شیشه که حس کردم خورده هاش رفتن تو صورتم ،بطری رو برداشتم کوبیدمش تو صورتش ،بدنه تیزش و کردم تو شکمش که دادش بلند شد
کمی عقب رفتم ،کلتم و دراوردم و رو سرش نشونه رفتم
_بهت گفته بودم برای بابام کار نکن
_کثافت ....احمق
تیری رو تو چشمش زدم ،بی حس رو زمین افتاد
سریع به سمت جایی که بهش شلیک کرده بودم رفتم ولی جاش خالی بود ،باورم نمیشد زنده مونده باشه
به اطراف نگاهی انداختم همه از جمله زن و مرد کشته شده بودن به لباسم نگاه کردم که از خون رنگین شده بود
romangram.com | @romangram_com