#لمس_خوشبختی_پارت_82
-درسا پاشو دیگه به خدا تارا ناراحت میشه
-عزیزم وقتی میدونی فایده نداره چرا انقدر اصرار می کنی؟
-خانم گل نگاه کن تارا همش حواسش به شماست یه امشبو بی خیال شو یک شب که هزار شب نمیشه
-عجب گیری هستیا شهاب من وسط این همه مرد نمی ر*ق*صم
شهاب شونه ایی بالا انداخت و گفت:
-باشه خودت خواستی
و بعد سریع دستمو کشید و به سمت پیست ر*ق*ص برد، با حضورم توی پیست شقایق ، مژده ، رویا ، مهرداد ، ارمان و پدرام دورمو گرفتن، شهاب به سمت جایگاه عروس داماد رفت دست تارا و پارسارو گرفت و به جمع ما پیوستن، تارا با شوق مقابلم قرار گرفت و بهم چشمک زد نگاهی به بچه ها که دورمونو گرفته بودن انداختم و به ناچار مشغول ر*ق*صیدن با تارا شدم، اولای ر*ق*صمون بودیم که احساس کردم شالم از سرم کشیده شد، سریع به شقایق که شالم توی دستش بود نگاه کردم که اخمی کرد و اشاره کرد ادامه بدم دلو به دریا زدم و اروم به ر*ق*صم ادامه دادم...
امشب تموم عاشقا با ما میخونن یکصدا
میگن تویی عاشق ترین عروس دنیا
دلمو بردارو ببر کوچه به کوچه شهر به شهر
بگو که نذر چمشمات ای عروس دلبر
یک جفت چشم سیاهو یه حلقه طلایی
یه فرش یاس و الماس و دلی که شد فدائی
اره من م*س*ت م*س*تم با این عهدی که بستم
ایشون ایینه ی چشمات وای نپرس از من کی هستم
ای عروس مهتاب ای م*س*تی می نا
امشب با صد تا ب*و*سه دوماد و دریاب
حالا که با تو هستم
دنیا رو میپرستم
نگی که یکوقت نگفتم عاشقت هستم
تا کی
تا زنده هستم
امشب شب ماه سحر نداریم
راستی و م*س*تی این عروس دو دسته داره
با این همه ستاره کی دیگه خبر نداره
ماه شب 14 امشب پیش تو کم میاره
این سرنوشت زیبا ببین چه کرده باما
همگی بگین ماشاالله
مبارکه ایشالله
ای عروس مهتاب ی م*س*تی می نا
romangram.com | @romangram_com