#لالایی_بیداری_پارت_81

می تونست درس بخونه. حداقل فوق دیپلم بگیره اما یه دیپلم ردی که به زور پول و پارتی اون رو پاس کرده...
سری تکون دادم.
من: زیاد جالب نیست اونم در حالی که تو لیسانس داری. یا می تونست بره سربازی. این جوری 2 سالم اضافه میاورد. ولی اونم نرفت. چرا؟
آروم و سر به زیر گفت: نمیخواد بره سربازی. باباش گفته معافیش رو میگیره.
شراره پر حرص غرشی زیر لبی کرد و من فقط یه لبخند ریز زدم.
من: تا کی؟ فکر می کنی گرفتن این معافی چند سال دیگه طول بکشه؟ اصلا مگه معافی گرفتن به همین راحتیاست؟
خوب از اینم می گذریم. توی این 4 سال نمی تونست یه کاری دست و پا کنه؟ قراره اگه یه درصد بابات اینا راضی شدن و اوکی دادن خرجت رو از کجا و کی بگیره؟ از باباش؟ از حقوق باباش؟ خوب چه کاریه؟ خونهی بابات باشی که بهتره.
علاوه بر اون سنش. دقیقا هم سنید و این برای اون خوب نیست. سن تو مناسبه چون یه دختر همیشه بیشتر از سنش می فهمه اما یه پسر؟ تازه اول جوونی کردنشه.
دیگه نمی خوام از غرور جریحه دار شده اش بگم که میدونم برای اثبات کردن و از نو ساختن غرورش با اون زبون نرمش مخ خیلی از دخترها رو زده و تو هم خبر داری.
آروم زانوهاش رو ب*غ*ل کرد و حتی صداشم در نیومد.

romangram.com | @romangram_com