#لالایی_بیداری_پارت_49
من: جانم افروز.
افروز: سلام خوبی؟
من: سلام مرسی تو خوبی؟
افروز: ممنونم کی خونه است؟
من: غیر آرمین همه امون هستیم.
افروز: ببینم عصر چی کار داری؟ جایی می خوای بری؟
فکری کردم. نه امروز از صبح بی کار بودم و تو خونه مشغول استراحت البته اگه میشد استراحتی کرد. با وجود سر و صداهای سونیا و لج کردن های بی موردش و گاهی شیون کردناش استراحت حروم بود.
من: هیچی بی کارم. نه تو خونه ام. برنامه ندارم.
افروز: آرام جان میشه سونیا رو ببری کلاس موسیقیش؟ با آژانس برو با آژانس بیا.
اخمام رفت تو هم. می خواستم عصری یه دل سیر بدون سر و صدای این وروجک بخوابم. اما کی می تونست به افروز بگه نه. سعی کردم کار و پاس بدم به یکی دیگه.
romangram.com | @romangram_com