#لالایی_بیداری_پارت_19
این پژمانم امروز مشکل پیدا کرده بود. محال بود با من این جوری برخورد کنه غیر موضوع السا ماها هم بازی بچگی بودیم و تنها کسی که من جلوش انقدر راحت و شنگول بودم.
حرصم گرفت و حرصی دست بلند کردم و کوبوندم به کلاه کاسکتش و با حرص گفتم: آقا پژمان با شماما گل که لگد نمیکنم. میگم اینا اومدن؟
بدون اینکه جواب بده دستش و گرفت دو طرف کلاهش و با یه حرکت از سرش کشید بالا.
کلاه که کامل از سرش بیرون اومد من دهنم باز موند. موهاش همراه کلاه که بالا میرفت، بالا رفته بود و کلاه که از سرش در اومد موهای پرش که به نسبت موهای پژمان خیلی بلند بود مثل آبشار ریخت پایین و رفت تو صورتش.
کلاهش و گرفت زیر ب*غ*لش و با دست چند بار مثل شونه کشید به موهای رو پیشونیش و خیلی خونسرد برگشت و خیره شد به منی که با دهن باز داشتم به پیمان عوض شده نگاه می کردم.
از نظر قدی شاید یه 3-4 سانت از پژمان کوتاه تر بود هیکلش 4 شونه تر از پژمان بود و بازوهاش و بدنش ماهیچه ی بیشتری داشت.
و اما موهاش....
منو یاد پسر بچه های 5 ساله می نداخت که موهای ل*خ*ت قارچی دارن و تا دست توش می کشن یه ثانیه نشده بر م یگرده به حالت اولش و....
romangram.com | @romangram_com