#کریشنا_پارت_97

است . سري تکان داد و گفت :

- شما گفتين از من اطاعت مي کنين .. گفتين قسم خون ...

گيلن با آرامش تصحيح کرد :

- پيمان خون ... بله ... ما حاضريم پيمان خون ببنديم .

پيش از آن که آيدن حرفي بزند هر شش نفر زخم عميقي روي کف دستشان نشاندند . دستهاي خون آلود را به هم دادند . گيلن به آيدن

اشاره کرد و گفت :

- بفرمايين سرورم .

آيدن با ترديد چند قدم جلو آمد و گفت :

- متعهد ميشين که از من اطاعت کنين .. تحت هر شرايطي .

هر شش نفر يک صدا گفتند : "به نام شاه دالويش و جانشين حقيقيش آدريان ، عهد مي بنديم براي احقاق اين حق ، از آيدن کرول

اطاعت کنيم . "

سپس هر کدام با دست خونين خود دست راست آيدن را فشردند . آيدن سري تکان داد . هنوز گيج و مبهوت بود . حتي خودش هم

احساساتش را نمي فهميد . گيلن در حالي که دستهاي زخمي را با پارچه سپيدي مي بست گفت :

- ما منتظر هر فرماني که بدين مي مونيم .

آيدن زير لب گفت :

- اما من چطور مي تونم باهاتون ارتباط برقرار کنم ؟

گيلن گفت :

- هاران کنارتون مي مونه . به عنوان دست راست شما .. محافظ .. هر عنواني که خودتون ترجيح مي دين . کسي اونو نميشناسه ... و

به خاطر نژادش محاله کسي فکر کنه از قلعه غربي اومده ...

هاران زانو زد و چشمان تيره و سرخش را به ايدن دوخت .

آيدن ابرويي بالا انداخت و گفت :

- دارين برام جاسوس مي ذارين ؟ نمي تونين بهم اعتماد کنين ؟

گيلن اخم کرد و گفت :

- چطور مي تونين اينو بگين قربان .. ما همين الان پيمان خون بستيم .


romangram.com | @romangram_com