#کریشنا_پارت_74

- دست کم بايد در يه مورد از کريشنا ممنون باشم . تو واقعا زيبايي ...

هيرا خنديد و گفت :

- حتي از ايلين هم ...

آيدن که شگفت زده شده بود ، با دلخوري و حيرت پرسيد :

- ميشه بگي گريشنا دقيقا چيو بهت نگفته ؟

* * *

کمتر از دو يا سه ساعت بعد به منطقه شرقي رسيدند و کنار دروازه قلعه شرقي از کالسکه پياده شدند . قلعه سپيد بسيار زيباتر از

تصور آيدن بود . به محض ورود ، آيدن دريافت که وجه تسميه اين قلعه به خاطر مرمرهاي سفيديست که تمام قصر با آن ساخته شده

بود . سنگ هاي مرمر غول پيکر با تراشکاري ظريف و هنرمندانه که حتي تمام سطح حياط قلعه را هم مي پوشاند . آيدن شگفت زده زير

لب گفت :

- اين فوق العاده اس .

هيرا گفت :

- وقتي داخلش بشيم ، فوق العاده تر هم ميشه .

آيدن انگشتانش را ميان انگشتان هيرا گذاشت و فشرد و با گامهاي بلند و با شکوه وارد سرسراي اصلي قلعه شد . سرسرا تماما از

مرمر درخشنده و سفيد برفي بود . بدون اينکه هيچ تکه اي از آن جدا از قطعه ديگر به نظر برسد . گويي قلب يک سنگ مرمر عظيم را

خالي کرده و به هنرمندانه ترين شيوه تراش کاري کرده بودند . شگفتي آيدن وقتي چند برابر شد که هيرا اين فکر را تاييد کرد :

- اين قلعه توي قلب يک کوه مرمري ساخته شده .. آيدن ..

- کوه مرمري ؟

- در واقع اين يه سنگ مرمر بزرگه که از قلب زمين بيرون اومده . وقتي پدربزرگ کريشنا پادشاه بود دستور ساخت اين قلعه رو با

خالي کردن قلب کوه داد . به نظر من اثر بي نظيريه .

آيدن اين بار با دقت بيشتري اطراف را از نظر گذراند و پاسخ داد :

- ميتونه با عجايب هفتگانه دنيا خيلي راحت رقابت کنه .

هيرا در پاسخ گفت :

- شايد ... شايدم بتونه از همه اون عجايب جلو بزنه و از همشون ببره ... چون نه تنها اين سرسرا بلکه تمام اتاق ها و اتاقک ها و تخت


romangram.com | @romangram_com