#کریشنا_پارت_44

- خب آيدن تعريف کن . قصر چطوره ؟ ميتوني بهش عادت کني ؟

آيدن جرعه اي ديگر از نوشيدنيش را سر کشيد و سعي کرد صادقانه پاسخ دهد :

- راستش ... صادقانه بگم ... اينجا خيلي خوبه ... و مي دونم يه مدت که بگذره عاشقش مي شم .. يعني احساس مي کنم من متعلق به

همينام .. براي اينجا ساخته شدم . مي دونم که اينجا جاييه که مي تونم بهش بگم خونه ...

بريان ابرويي تاب داد و زير لب گفت :

- اينجا .. يعني قصر ؟

آيدن بلافاصله گفت :

- نه تنها قصر ... من از پنجره اون بيرون رو ديدم ... منظورم اينجا .. توي اين سرزمينه ... بهتر بگم .. توي اين دنيا ..

کريشنا تکرار کرد :

- توي اين دنيا ...

- آره ... اما من مي خوام برگردم خونه و منظورم از خونه دورهامه ... توي همون خونه ويلايي کنار درياچه ... و مي خوام از پنجره

بيرون رو نگاه کنم و خورشيد رو که پشت اون کوه ها طلوع مي کنه ...

کريشنا نوشيدني سرخ فامش را سر کشيد و گفت :

- خورشيد اينجا طلوع زيباتري داره . و غروب چشم نواز تري . بمون و ببين .

- مساله اينجاست کريشنا ... که من به الويس مديونم ... يه زندگي بهش بدهکارم . چيزي که اون براي من گذاشته . من مي خوام با

الويس برگردم خونه .

- به الويس؟؟! ... اون همه زندگيت رو با تبديل کردن تو به اين برزخ انسان - خون آشام نابود کرده ...

- من اينطوري فکر نمي کنم کريشنا و اگه تو واقعا پسر آدريان باشي ... مي توني پدرت رو براي خودت نگه داري . من يه بار توي

زندگيم آدريان رو به جاي الويس انتخاب کردم . پشيمون نيستم اما اينبار الويس رو انتخاب مي کنم .

پيتر با پوزخندي تمسخر آميز گفت :

- متوجه نيستي آيدن .. انتخابي در کار نيست . يا بهمون کمک مي کني و بعد از تموم شدن کارت انتخاب مي کني که کجا بموني ... يا

کمک نمي کني و برمي گردي منار ادريان و الويس ... توي سلول ... بدون حمام سلطنتي ...

آيدن از روي ميز برخاست و گفت :

- بر مي گردم به سلول ...


romangram.com | @romangram_com