#کریشنا_پارت_114
قصر وارد باغ بزرگ آن شد و روي يک صندلي ابريشمي نشست . ذهنش درگير ملاقاتي بود که تصميم داشت با آدريان داشته باشد اما
پيتر همه حواسش را جمع آيدن کرده بود . گويي به جز جاسوسي از آيدن هيچ کار ديگري نداشت . براي اولين بار ، آيدن حضور بريان
را به پيتر ترجيح مي داد اما متاسفانه ، طرف مقابلش پيتر بود که هوش و فراستي بي بديل داشت . از طرفي نمي توانست دست روي
دست بگذارد و وقت را هدر بدهد . از جا برخاست و گفت :
- مي رم آدريان رو ببينم ...
هاران با ترديد گفت :
- منم بايد بيام ؟
- البته ... فقط اون نبايد بفهمه تو از کسايي هستي که اون رو شايسته تخت مي دوني . نه زانو زدني و نه احترامي .. بهم اعتماد کن .
مثل يه محافظ معمولي بيا .
هاران با ترديد و اکراه پذيرفت تا مراتب احترام را براي آدريان به جا نياورد و از طرفي به خاطر ديدن آدريان بسيار هيجان زده بود
. وقتي درب آهنين را گشودند . آدريان سرش را پايين گرفته بود و به زمين نگاه مي کرد . آيدن مي توانست برق اشتياق را درچشمان
هاران ببيند . مانند کودکي که پس از مدتها مادرش را ملاقات مي کند . آيدن با صدايي رسا گفت :
- کاش مي تونستم از اون چوب بازت کنم . بايد خيلي سخت باشه مدام به اون چوب بسته بودن ...
آدريان سر بلند کرد و پوزخند زد .
- نه ... اونقدرها هم که فکر مي کني مشکل نيست .
آيدن مشک خون را به لب آدريان نزديک کرد و با صداي ريزي گفت :
- من بايد باهات حرف بزنم... اما اينجا نميشه ... و نمي دونم چجوري مي تونم به طور موقتي از اينجا خارجت کنم .
آدريان خنديد و نگاهي به هاران انداخت و به لهستاني گفت :
- Madrze w wyborze opiekuna. ( توي انتخاب محافظ هوشمندانه عمل کردي )
آيدن نيم نگاهي به اطراف انداخت و پاسخ داد :
- Nie mog? zrozumie?, j?zyka polskiego. ( ممکنه اونا زبون لهستاني رو بفهمن )
- Ale nie mam zamiaru m?wi? po polsku. Nie martw si?. Nikt nie zauwa?y?. ( نگران
نباش هيچکس متوجه نميشه اما منظورم اين نيست که به لهستاني با هم حرف بزنيم. )
- منظورت چيه ؟
romangram.com | @romangram_com