#کریشنا_پارت_113

از ويژگي بارز استورن ها وفاداري و عدم پيمان شکني است . شياطين براي حفظ حمايت استورن ها جادوي تعهد را روي نژاد آنها

اجرا کردند . استورني که عهدي را بشکند به ناچار دست به خودکشي مي زند .

استورن ها از آن پس ويژگي ها و قدرتهاي ماورا الطبيعه خود را به عنوان رازِ گونه ي خود نسل اندر نسل حفظ کرده اند تا به سبب

قدرتهاي عجيب خود ، مورد تعهد کسي قرار نگيرند . از شايع ترين ويژگي هايي که درباره آنان معروف است ، تغيير چهره مي باشد .

"

آيدن کتاب را بست و به جلد آن خيره شد : " تاريخ نژادها و گونه هاي فوق طبيعي ... نوشته آگوستين تارلين "

از روي تخت کريشنا برخاست و براي امروز بيست و پنج ملاقات کننده از جاي جاي سرزمين داشت . با مشکلات عديده اي که گاهي

اصلا از آن سر در نمي آورد . موجودات عجيبي که اصلا نمي شناخت . کتاب آگوستين تارلين ، ناجي آيدن در شناخت موجوداتي بود

که به او مراجعه مي کردند . اگرچه به دست داشتن آن کتاب هنگام شنيدن مشکلات سرزمين ، سوژه خنده اي براي پيتر و ژوليت و

حتي هاران شده بود اما آيدن بي هيچ شرمي به خنده هاي آنان اين چنين پاسخ داد :

" اگه آگوستين تارلين زنده بود و اينجا بود به اندازه هر واژه کتابش بهش يه سکه طلا مي دادم . "

کتاب ديگر آکوستين تارلين به نام " خاک به ازاي خون " هم اطلاعات جالب و عجيبي در اختيار آيدن قرار مي داد . اين کتاب درباره

شرايط عهدنامه جدايي جادو و علم در پايان دوره ادغام بود . مهمترين چيزي که آيدن از اين کتاب دريافته بود پاسخ به سوال عجيبي

بود که در ذهن آيدن مي گذشت . آيدن به اين فکر مي کرد که در صورت جنگ دوباره علم و جادو ، تنها يک بمب هسته اي کار تمام اين

سرزمين هاي جادويي را خواهد ساخت . اما پاسخ عجيبي دريافت کرد. علم درون مرزهاي سرزمين هاي جادويي از کار مي افتاد و اين

قانون احتمالا قصد جدايي کامل دو سرزمين را از هم داشت ، که به نظر آيدن به هيچ وجه در اين يک مورد موفق نبود . به هر حال

هنوز پيوند هايي بين اين دو سرزمين وجود داشت که غير قابل شکستن بود . در کتاب اينطور نوشته بود :

" بند چهارم تعهدنامه صراحتا تاکيد مي کند ، پيشرفت علم در سرزمين هاي جادويي از لحظه امضاي تعهدنامه متوقف مي شود به

طوري که پس از آن هيچ کدام از ابزار هاي علم در اين محدوده قابل استفاده نخواهد بود . در حقيقت از کار خواهد افتاد و بي اثر

خواهد شد .( مسلما ابزارهايي که پيش از اين معاهده ، ساخته شده به دست علم بودند ، شامل اين بند نيستند . )"

و آيدن با خود فکر مي کرد ، کاش انسانها هم اين امتياز را از الف ها مي گرفتند سپس با خود به اين نتيجه رسيد که حتما مانعي سر

راهشان بوده ، اگر نه محال بود از اين امتياز بگذرند .

به نگهبان اشاره کرد در تالار را ببندد . سپس همراه با هاران از سرسرا خارج شد . سه روز از رفتن کريشنا مي گذشت اما آيدن نه

به وظايفش عادت کرد و نه از آن خوشش آمد . شاه بودن ، خسته کننده ترين جايگاهي بود که مي توانست تصور کند . از درب پشتي


romangram.com | @romangram_com