#کریشنا_پارت_106

لرزاني زد و گفت :

- خوش اومدي آيدن .

آيدن تعظيم بلندي کرد و گفت :

- خوشحالم که دوباره مي بينمتون .

کريشنا از جا برخاست و از پله هاي جايگاه پايين آمد . دستشهايش لرزش مختصر و ريزي داشت و صدايش اندکي عجيب به نظر مي

رسيد .

- مطمئنا خسته اي آيدن . برو استراحت کن . عصر يه جلسه شورا داريم . مي بينمت

سپس بي آنکه نگاهي به آيدن بيندازد از کنارش گذشت . آيدن اخم کرد و به هاران اشاره کرد به دنبالش بيايد سپس با گامهاي بلندش به

کريشنا رسيد . کريشنا همچنان به کفشهايش خيره شده بود و به سختي نفس مي کشيد . نگاه کريشنا روي هاران ثابت ماند . با لرزشي

در صدايش گفت :

- پيتر درباره محافظ جديدت بهم گفته .. انتخاب يه استورن هوشمندانه اس .

آيدن با نگراني پرسيد :

- شما حالتون خوب نيست ؟ رنگتون پريده ...

کريشنا با تنگي نفس پاسخ داد :

- چيزي نيست ... يه کم بيمارم ... به پزشک ميگم به ديدنم بياد ... نگران نباش . چيز مهمي نيست .

سپس اندکي از ايدن فاصله گرفت . اما ايدن مي توانست صداي تپش ها نامنظم قلبش را بشنود . با اضطراب رو به يکي از محافظان

شاه گفت :

- تمام شرابها و غذا هايي که شاه مصرف کرده و قراره بکنه رو بررسي کنين .

محافظ اطاعت کرد و از کنار انها گذشت . کريشنا گفت :

- فکر مي کني کسي منو مسموم کرده ؟ مسخره اس .

- مسخره نيست . عاقلانه اس که مراقب باشيم .

- خيله خب . برو استراحت کن .

آيدن ايستاد و رفتن کريشنا را تماشا کرد . چيزي عجيب به نظر مي رسيد . کريشنا به وضوح مي خواست ، آيدن را درست به سر کند

. گويي چيزي براي مخفي کردن داشت . اين کناره گيري عجيب در جلسه شورا هم نمود پيدا کرده بود . کريشنا به وضوح از نگاه هاي


romangram.com | @romangram_com