#کوه_پنهان_پارت_44

_وای بچه ها دیدین چه طوری حال فرشته رو گرفت ؟!.. من از اولم میدونستم عاشق من میشه.. والا.

مریم _اره دختره رسما داشت بهش میگفت بیا خاستگاریم من جوابم مثبت ِ.

_ یادتون باشه یه برنامه ی امربه معروف براش داشته باشیم ..بد جوری بهش نیاز داره ..

مریم با کوبیدن دستش گفت پایه تم اساسی.

در حال نقشه کشیدن بودیم که تلفن اتاق زنگ خورد .. رعنا زد روی اسپیکر.

رعنا _بفرمایید..

رییس _سلام خانم . بابایی هستم خواستم به اطلاعتون برسونم که این یک ساعت و نیم بیکاریتون حتما در پرونده درج خواهد شد..

با این حرفش هر سه همزمان به دنبال دوربین مدار بسته گشتیم..و نگاهمون روی یه نقطه ثابت موند ..

همینطور که نگاهم به دوربین بود گفتم ..

_اقای منضبط میدونید که اصلا صحیح نیست بدونه اینکه به همکاراتون بگید ، توی اتاقشون دوربین قرار بدین .. اونم همکارای خانمتون..

رییس _بله درست میفرمایید اما در جهت همون انضباط کاری که گفتم ..این مورد نیاز بود.. خوب حالا که خبردار شدین لطفا به کارتون برسین .

وگوشی رو قطع کرد. ولی نگاه هرسهی ما هنوز به دوربین بود.

درحالی که از چشمام خون میبارید ، باحرکت ل*بام بهش گفتم که "خودت خواستی ". امیدوارم که ل*ب خونی بلد باشه ..





درمورد ما سه نفر فقط یه نگاه به هم دیگه کافی بود که دیگری بفهمه چه توی سر داریم..

هرکدوم از ما به طور جِد مشغول کارش شد .. ال*بته این جدی بودن ما هیچ ربطی به دوربین مداربسته ی توی اتاقمون نداشت .. ما همیشه موقع کار یا درس جدی بودیم .. شاید هم یکی از دلایل موفقیتمون توی کار همین بود..اما مطمئنن این تصور و به ببیننده مون القا میکرد که ما حرفاشو جدی گرفتیم ..وواون پیروز میدون شده ..بدون ریختن حتی یه قطره خون !!!

ما هم گذاشتیم اینطو ری فکر کنه .. ما عادت نداریم مدرک دست کسی بدیم .. که اگه قرار بود مدرک دست کسی بدیم الان اصلا مدرک تحصیلی نداشتیم که بخواهیم ازش توی این شرکت استفاده کنیم..

مریم زودتر ازما کاراشو انجام داد.. بعد از کش و قوسی که به بدنش داد .. گفت :

_ خوب تموم شد .. برنامه چیه ؟!

_ نیم ساعت دیگه ..

رعنا _ یه ربع دیگه ..

مریم هم به احترام ما نیم ساعت سکوت اختیار کرد..و در این فاصله مشغول تفکر درباب خدمت بهینه به رییس جدیدمون شد... این و از ل*بخندای پلیدانه ی گاه و بیگاه متوجه شدم..

_خوب تمومه ..

مریم _ بریم .

بلند شدیم ... رفتیم بیرون ..

_ بچه ها شما برین تو ماشین.. من با رویا جون کار دارم زود میام.

مریم و رعنا یه ل*بخند زدن و رفتن..

romangram.com | @romangram_com