#کوه_پنهان_پارت_43


_بله سارا یوسفی هستم .

رییس _ ممنونم خانم یوسفی .. شما نسبت به من لطف دارین .. بله همینطوره مهمترین چیز در کار انضباط و مثلما فقط فرد منضبط ِ که میتونه این شغل و حفظ کنه ..

حاضرم قسم بخورم که چشماش موقع بیان این حرفا خندید..

یکی از دخترای همکارمون که تازه وارد شده بود . هنوز مورد عنایت ما قرار نگرفته بود..!!! برای خود شیرینی ..نطق کرد..

فرشته _ وای چقدر خوبه که شما تا این حد حرفه ای هستین ..من شنیدم که از یکی از دانشگاهای معتبر کانادا فارق التحصیل شدین .. درسته ؟!

رییس _ بله درسته ..گویا اطلاعات پرونده ها خیلی زود پخش میشه و مسلما تکرارش توبیخ خواهد داشت .

با گفتن این حرف به رویا که هم منشی بود هم مسئول پرونده ها نگاه کرد..

رویا هم سری تکون داد ..یه "دیگه تکرار نمیشه ِ" زیر ل*بی گفت و یه پشت چشم جهنمی هم برای فرشته نازک کرد..

فرشته هم فهمید که نباید الکی نطق کنه.. ال*بته امیدوارم.

.............

الان یه ساعتی هست که جلسه تمام شده ..ماهم عین بز گوشه ی اتاقمون کز کردیم ..

مریم _ یعنی اینکه گفت .."فقط فرد منضبط میتونه کارشو حفظ کنه "..منظورش ما بودیم .. دیگه .

_ بله عزیزم دقیقا منظورش شما بودین..

رعنا _ ولی جیگری برای خودش..

_بلـــــــــه. و این جیگرتون بود که رسما اعلان جنگ کرد ..

رعنا _ من نیستم از الان بگم .. من میخوام شانسمو امتحان کنم بلکم عاشقم شد.

مریم _یعنی رعنا تو به غیر از ازدواج به جیز دیگه ایم فکر میکنی؟!

رعنا _اره ...به غذا هم خیلی فکر میکنم..

مریم _ بیچاره بابک که عاشق تو شده ..

رعنا _اوووی در مورد بابک درست صحبت کنا !! بیچاره خودتی..ما عاشق همیم به تو چه ؟!

مریم – عمرا اگه بذارم ..همین امشب زیراب تو، پیش عموم میزنم ..حالا ببین..

رعنا _مریمــــــــی که تو دوست جونی من بودی !! دلت میاد من بدبخت شم ..اره دلت میاد.

_ مریم جون من که از اول گفتم بیاین منو برای این عموت بگیرید این رعنا ادم نیست ...والا.

رعنا _ سارا جون قول میدم نذارم دستت به جنازه بابکم برسه .. این پنبه رو تو گوشش فرو کن.

مریم _ رعنا جون اصولا میگن این پنبه رو از گوشت در بیارااااااااااا.

رعنا _ حالا هرچی ؟! پسره بهش نگاه نمیکنه هی خودشو میچسبونه بهش ..

بعدم انگار یاد چیزی افتاده باشه با هیجان ادامه داد:


romangram.com | @romangram_com